جدول جو
جدول جو

معنی گفته - جستجوی لغت در جدول جو

گفته
آنچه بر زبان رفته بیان شده، سروده شده بنظم درآمده، قول سخن
تصویری از گفته
تصویر گفته
فرهنگ لغت هوشیار
گفته
Saying
تصویری از گفته
تصویر گفته
دیکشنری فارسی به انگلیسی
گفته
dito
دیکشنری فارسی به پرتغالی
گفته
Sprichwort
دیکشنری فارسی به آلمانی
گفته
powiedzenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
گفته
высказывание
دیکشنری فارسی به روسی
گفته
висловлювання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
گفته
dicho
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
گفته
dicton
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گفته
detto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
گفته
gezegde
دیکشنری فارسی به هلندی
گفته
कथन
دیکشنری فارسی به هندی
گفته
pepatah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
گفته
دیکشنری فارسی به کره ای
گفته
אמרה
دیکشنری فارسی به عبری
گفته
说法
دیکشنری فارسی به چینی
گفته
言葉
دیکشنری فارسی به ژاپنی
گفته
deyim
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
گفته
methali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
گفته
คำพูด
دیکشنری فارسی به تایلندی
گفته
উক্তি
دیکشنری فارسی به بنگالی
گفته
کہاوت
دیکشنری فارسی به اردو
گفته
قولٌ
دیکشنری فارسی به عربی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خفته
تصویر خفته
بالقوه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گفتن
تصویر گفتن
عرض کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بفته
تصویر بفته
بافته منسوج
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی فلزی که دارای دسته ایست شبیه شانه که نساجان هنگام بافتن پارچه آنرا در دست گیرند و لای تارها زنند تا آنچه بافته شده بهم پیوسته و محکم گردد دفتین دفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چفته
تصویر چفته
اتهام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رفته
تصویر رفته
روان شده، حرکت کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفته
تصویر جفته
قرین، جفت خمیده، کج خمیده، کج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفته
تصویر خفته
خوابیده بخواب رفته خسپیده، جمع خفتگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفته
تصویر تفته
تابیده
فرهنگ لغت هوشیار
در اصطلاح بازرگانی ورقه چاپ شده که بدهکار مبلغ بدهی خود و موعد پرداخت آنرا مینویسد و به بستانکار میدهد، و آنست که چیزی از کسی بطریق عاریت یا قرض یا در عوض چیزی بگیرد تا در شهر دیگر باز دهد
فرهنگ لغت هوشیار
گل و لایی که بروی تیرهای عمارت گسترده و بالای آن کاهگل اندود نمایند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفته
تصویر صفته
چیرگی، توانایی
فرهنگ لغت هوشیار