- گفته (گُ تَ / تِ)
قول. سخن. آنچه بر زبان رفته است. آنچه گفته شده:
بس که بر گفته پشیمان بوده ام
بس که بر ناگفته شادان بوده ام.
رودکی.
... و در عبادت و رضای حق تقصیر نکرده ام. حق تعالی آگاه است بر گفته و کردۀ من، پس مادر را بدرود کرد. (ترجمه طبری بلعمی).
چو آن گفته بشنید پیر و جوان
از آن شارسان کهتران و مهان.
فردوسی.
به طوس آنگهی گفت کای هوشمند
مر این گفته را سر به سر کاربند.
فردوسی.
یکایک برادر به خواهر بگفت
که این گفته از شه (خسروپرویز) نداری نهفت.
فردوسی.
مگردان سر از گفتۀپادشاه
نباید کز آن خسته گردد سپاه.
فردوسی.
بر گفتۀ من کار کن ای خواجه ازیراک
کردار ببایدت بر اندازۀ گفتار.
ناصرخسرو.
نیست همتای تو در ظل سپهر ازرق
این نه زرق است بدین گفته نیم زرق فروش.
سوزنی.
گفتۀ آنهاست که آزاده اند
کاین دو (دین ودولت) ز یک اصل و نسب زاده اند.
نظامی.
این چه زبان وچه زبانرانی است
گفته و ناگفته پشیمانی است.
نظامی.
لب از لبی چو چشم خروس ابلهی بود
برداشتن به گفته بیهودۀ خروس.
سعدی (گلستان).
سخن تا نگویی توانیش گفت
ولی گفته را باز نتوان نهفت.
سعدی.
، سروده شده:
دفتر ز شعر گفته بشوی و دگر مگوی
الا دعای دولت سلجوق شاه را.
سعدی.
- ناگفته، سخن که رانده نشده باشد. سخنی که بیان نگردیده باشد:
به ناگفته بر چون کسی غم خورد
از آن به که بر گفته کیفر برد.
اسدی.
سخن کآن برآردبر ابرو گره
اگر آفرین است ناگفته به.
نظامی
بس که بر گفته پشیمان بوده ام
بس که بر ناگفته شادان بوده ام.
رودکی.
... و در عبادت و رضای حق تقصیر نکرده ام. حق تعالی آگاه است بر گفته و کردۀ من، پس مادر را بدرود کرد. (ترجمه طبری بلعمی).
چو آن گفته بشنید پیر و جوان
از آن شارسان کهتران و مهان.
فردوسی.
به طوس آنگهی گفت کای هوشمند
مر این گفته را سر به سر کاربند.
فردوسی.
یکایک برادر به خواهر بگفت
که این گفته از شه (خسروپرویز) نداری نهفت.
فردوسی.
مگردان سر از گفتۀپادشاه
نباید کز آن خسته گردد سپاه.
فردوسی.
بر گفتۀ من کار کن ای خواجه ازیراک
کردار ببایدت بر اندازۀ گفتار.
ناصرخسرو.
نیست همتای تو در ظل سپهر ازرق
این نه زرق است بدین گفته نیم زرق فروش.
سوزنی.
گفتۀ آنهاست که آزاده اند
کاین دو (دین ودولت) ز یک اصل و نسب زاده اند.
نظامی.
این چه زبان وچه زبانرانی است
گفته و ناگفته پشیمانی است.
نظامی.
لب از لبی چو چشم خروس ابلهی بود
برداشتن به گفته بیهودۀ خروس.
سعدی (گلستان).
سخن تا نگویی توانیش گفت
ولی گفته را باز نتوان نهفت.
سعدی.
، سروده شده:
دفتر ز شعر گفته بشوی و دگر مگوی
الا دعای دولت سلجوق شاه را.
سعدی.
- ناگفته، سخن که رانده نشده باشد. سخنی که بیان نگردیده باشد:
به ناگفته بر چون کسی غم خورد
از آن به که بر گفته کیفر برد.
اسدی.
سخن کآن برآردبر ابرو گره
اگر آفرین است ناگفته به.
نظامی
