- گزین
- ساخته شده از چوب درخت گز
معنی گزین - جستجوی لغت در جدول جو
- گزین
- پسوند متصل به واژه به معنای گزیننده مثلاً خلوت گزین، عشرت گزین
گزیده، انتخاب شده
گزین کردن: انتخاب کردن، برگزیدن
- گزین
- منسوب به گز تیری که از چوب گز سازند: بخوردی یکی چوبه تیر گزین نهادی سر خویش بر پیش زین. در ترکیب بمعنی گزیننده (انتخاب کننده) آید: به گزین خلوت گزین درم گزین عشرت گزین، گزیده انتخاب شده منتخب پسندیده: خاصه نعت رسول باز پسین آن زپیغمبران بهین و گزین. (حدیقه) یا گزین خلق دنیا. برگزیده از مخلوقات
- گزین ((گُ))
- انتخاب شده، انتخاب کننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انتخاب
تعیین، انتخاب
انتخاب کردن، برگزیدن، بررسی صلاحیت متقاضیان استخدام یا ورود به دانشگاه، بخشی از اداره و مؤسسه ای که این کار را انجام می دهد
هر یک از پاسخ های آزمون تستی، برگزیده، انتخاب شده، شخص برجسته و والا
انتخاب شده
برگزیده و پسندیدگی
((گُ نِ))
فرهنگ فارسی معین
مجموعه ای از نوشته های انتخاب شده، هر یک از پاسخ های یک آزمون، هر یک از دو یا چند شیئی، پیشنهاد یا راه حلی که بتوان انتخاب کرد
Option
Option
вариант
варіант
opción
option
opzione
optie
विकल्प
אוֹפְּצִיָה
オプション
seçenek
chaguo
ตัวเลือก
বিকল্প
اختیار
خيارٌ