جدول جو
جدول جو

معنی گزالا - جستجوی لغت در جدول جو

گزالا
(گُ)
دهی است از دهستان شهرویران بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 34 هزارگزی شمال خاوری مهاباد و 8 هزارگزی شمال شوسۀ مهاباد به میاندوآب. هوای آن معتدل و دارای 276 تن سکنه است. آب آنجا از سیمین رود تأمین میشود و محصول آن غلات و چغندر و حبوبات و توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گزارا
تصویر گزارا
گزارنده، طرح کننده، طراح، برای مثال گزارای نقش گزارش پذیر / که نقش از گزارش ندارد گزیر (نظامی۵ - ۷۸۳)
فرهنگ فارسی عمید
(گُ)
اداکننده سخن. (برهان) (آنندراج). رجوع به گزاردن شود
لغت نامه دهخدا
نام قوم بزرگی است در افریقای شرقی، مسکن و مأوای اصلی آنها در طرف جنوب حبشه است، اما بنقاط داخلی افریقا انتشار یافت، تا سودان و حتی سودان غربی رفته اند اصل مسکن گالاها در جنوب حبشه است، از طرف شمال، با حبشه و از سوی مشرق با اراضی سومالی محدود میباشد’ از جنوب تا حدود زنگبار و بحیرۀ نیانزه، و از سمت مغرب تا منابع نیل کشیده میشود، کشور گالاها از 13 درجۀ عرض شمالی، تا 4 درجۀ عرض جنوبی و از 31 درجه تا 41 درجۀ طول شرقی امتداد میبابد و مساحت آن قریب به 716000 گز و شمارۀ اهالی آن به 7- 8 میلیون بالغ میگردد گرچه هنوز احوال این اراضی وسیع بخوبی معلوم نشده ولی از آنجائی که میاه جاریه او وارد نیل ابیض میشود حدس زده اند که جاهای بلند و خوش آب و هوا باید باشد، رنگ گالاها سیاه نیست ولی خیلی اسمرند، یک نوع سرخی به لون مس در سیمای آنان مشاهده میشود، لیکن با این وصف اینان از جنس زنگی نیستند و از حیث قیافه و سیما به نژاد قفقازی بیشتر شباهت دارند، خطوط منتظم، پیشانیشان بلند و گشاده، چشمهایشان درشت، دماغ هایشان مستقیم و نازک، لبهایشان ظریف و دندانهایشان منتظم وکوچک، قامتشان دراز، و قد و قواره شان موزون میباشد خلاصه اینکه گالاها را جمیل ترین جنس افریقا باید دانست، مردانشان در سواری و به کار بردن نیزه و سپر مهارت و شجاعت کامل دارند موهایشان مجعد و دراز است که تاروی شانه های آنها می آید، در مواقع زد و خورد بشکل دسته بافته در می آورند زبانشان موزون و لطیف است اکثر افرادشان صاحب فصاحت و طلاقت اند، کلمه ’گالا’ در زبان اینان بمعنی مهاجر و فاتح میباشد، علاوه بر این اصل نامشان ’اورما’ است، و قسم اعظم آنها به چوپانی اشتغال دارند و غیر از برخی از متوطنان در داخلۀ حبشه تماماً مسلمانند تا آنجا که برخی از اینان دین اسلام را در نقاط اندرونی افریقا و سودان غربی و جنوبی منتشر ساخته اند، این قوم به قبائل زیاد انقسام یافته و هر قبیله شیخی دارد که از طرف یک مجلس منتخب تعیین میگردد و هر سال این شیوخ عوض میشوند، و اعضای مجلس منتخب در هر شانزده سال تبدیل و تجدید میگردند، منازعه و مجادله در بین قبائل به صورت دائمی ادامه دارد: از زنگیان سودان برده میگرفته و بفروش میرسانده اند
لغت نامه دهخدا
گزارنده، طرح کننده طراح: گزارای نقش گزارش پذیر که نقش از گزارش ندارد گریز. (نظامی سروری)
فرهنگ لغت هوشیار
بسیار تلخ
فرهنگ گویش مازندرانی