- گریمور
- چهره پرداز
معنی گریمور - جستجوی لغت در جدول جو
- گریمور
- فرانسوی ریختساز گریم گننده صورت هنر پیشه کسی که چهره بازی کنان را بوسیله آرایش و پیرایش طبق مشخصات شخص نمایشنامه در آورد
- گریمور ((گِ مُ))
- گریم کننده صورت هنرپیشه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گل نوروز پامچال از گیاهان گل نوروز
پامچال، نام گیاه و گل آن با برگ های درشت و ستبر و شاخه های کوتاه که از میان آن ها ساقه ای به بلندی ۲۰ سانتی متر بالا می رود و بر سر آن گل های زیبا به رنگ های مختلف سرخ، زرد و سفید شکفته می شود و بر چند نوع است، زهر الرّبیع، پریمولا، گل نوروز
مجموعه
دالان: (در کریدور های وزارت خارجه چنین گفته شده. . ، {سرسرا غلام گردشی
فرانسوی رخشند
فرانسوی گرانیسنج
جمع کننده فراهم آورنده
فرانسوی دهن کجی ریختک خم آژنگ
جانوری افسانه یی که ترکیبی است از تن شیر سروبال عقاب گوش اسب و دارای تاجی است شبیه بالت شنای ماهی
راهروی باریک و دراز
دستور زبان
خوراک و قوت، میل و خواهش، پر مور
افشای سر و آن مرکب از خرق و خیانت است یعنی حرفی را بکسی بسپارند که بجائی نگوید و او فاش کند و بهمه کس و بهمه جا بگوید
ترکی پولاد
ترکیب برم با عنصر دیگر
تل، پشته، تپه، گردونۀ کوه، برای مثال خری بر گریوه ز سرما بمرد / که از کاهلی جامه با خود نبرد (نظامی۵ - ۸۱۸)
هر نوع بیماری پوستی همراه با بثورات، قوبا، بریون، گر، گوارون
فلزی مسطح از آلیاژ روی که به روشی شبیه چاپ عکس، تصویر مورد نظر را بر روی آن حک می کنند، کنایه از تصویری که با این روش بر روی کاغذ چاپ شده است
عکس که با دستگاه مخصوص در روی فلز مخصوص عکسبرداری شود جهت چاپ روی کاغذ
صرف و نحو دستور زبان
کوه پست پشته بلند، گردنه عقبه، زمین سراشیب، راه دشوار گذار: در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسی است آن به کرین گریوه سبکبار بگذری. (حافظ)
مرضی است که آنرا قوبا نامند
لاتینی تازی گشته کپیک مادا گاسکار
سرود و ترانه
((گِ وُ))
فرهنگ فارسی معین
قطعه فلزی که برای چاپ تصویر یا دستخط در چاپ مسطح به کار می رود و نخست نوشته یا تصویر را به طریقه ای شبیه چاپ عکس بر روی این قطعه فلز ثبت می کنند، عکس چاپ شده در یک متن
نوعی پارچه توری زبر و پر از نقش های گل و بوته برجسته