جدول جو
جدول جو

معنی گریمور - جستجوی لغت در جدول جو

گریمور
چهره پرداز
تصویری از گریمور
تصویر گریمور
فرهنگ واژه فارسی سره
گریمور
فرانسوی ریختساز گریم گننده صورت هنر پیشه کسی که چهره بازی کنان را بوسیله آرایش و پیرایش طبق مشخصات شخص نمایشنامه در آورد
فرهنگ لغت هوشیار
گریمور
((گِ مُ))
گریم کننده صورت هنرپیشه
تصویری از گریمور
تصویر گریمور
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پریمور
تصویر پریمور
گل نوروز پامچال از گیاهان گل نوروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریمور
تصویر پریمور
پامچال، نام گیاه و گل آن با برگ های درشت و ستبر و شاخه های کوتاه که از میان آن ها ساقه ای به بلندی ۲۰ سانتی متر بالا می رود و بر سر آن گل های زیبا به رنگ های مختلف سرخ، زرد و سفید شکفته می شود و بر چند نوع است، زهر الرّبیع، پریمولا، گل نوروز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردآور
تصویر گردآور
مجموعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کریدور
تصویر کریدور
دالان: (در کریدور های وزارت خارجه چنین گفته شده. . ، {سرسرا غلام گردشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گراوور
تصویر گراوور
فرانسوی رخشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرویمتر
تصویر گرویمتر
فرانسوی گرانیسنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردآور
تصویر گردآور
جمع کننده فراهم آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریماس
تصویر گریماس
فرانسوی دهن کجی ریختک خم آژنگ
فرهنگ لغت هوشیار
جانوری افسانه یی که ترکیبی است از تن شیر سروبال عقاب گوش اسب و دارای تاجی است شبیه بالت شنای ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریموس
تصویر پریموس
((پِ))
نوعی چراغ نفتی که با تلمبه هوا را در مخزن نفت آن وارد می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کریدور
تصویر کریدور
((کُ دُ))
دالان، سرسرا، غلام گردشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کریدور
تصویر کریدور
راهروی باریک و دراز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیمور
تصویر تیمور
(پسرانه)
نام سردار پادشاه بزرگ مغول و مؤسس سلسله تیموریان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گرامر
تصویر گرامر
دستور زبان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برمور
تصویر برمور
خوراک و قوت، میل و خواهش، پر مور
فرهنگ لغت هوشیار
افشای سر و آن مرکب از خرق و خیانت است یعنی حرفی را بکسی بسپارند که بجائی نگوید و او فاش کند و بهمه کس و بهمه جا بگوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیمور
تصویر تیمور
ترکی پولاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمور
تصویر برمور
ترکیب برم با عنصر دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گریوه
تصویر گریوه
تل، پشته، تپه، گردونۀ کوه، برای مثال خری بر گریوه ز سرما بمرد / که از کاهلی جامه با خود نبرد (نظامی۵ - ۸۱۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گریون
تصویر گریون
هر نوع بیماری پوستی همراه با بثورات، قوبا، بریون، گر، گوارون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گراور
تصویر گراور
فلزی مسطح از آلیاژ روی که به روشی شبیه چاپ عکس، تصویر مورد نظر را بر روی آن حک می کنند، کنایه از تصویری که با این روش بر روی کاغذ چاپ شده است
فرهنگ فارسی عمید
عکس که با دستگاه مخصوص در روی فلز مخصوص عکسبرداری شود جهت چاپ روی کاغذ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرامر
تصویر گرامر
صرف و نحو دستور زبان
فرهنگ لغت هوشیار
کوه پست پشته بلند، گردنه عقبه، زمین سراشیب، راه دشوار گذار: در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسی است آن به کرین گریوه سبکبار بگذری. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریون
تصویر گریون
مرضی است که آنرا قوبا نامند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیمور
تصویر لیمور
لاتینی تازی گشته کپیک مادا گاسکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرمور
تصویر مرمور
سرود و ترانه
فرهنگ لغت هوشیار
((گِ وُ))
قطعه فلزی که برای چاپ تصویر یا دستخط در چاپ مسطح به کار می رود و نخست نوشته یا تصویر را به طریقه ای شبیه چاپ عکس بر روی این قطعه فلز ثبت می کنند، عکس چاپ شده در یک متن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرامر
تصویر گرامر
((گِ مِ))
دستور زبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گدیور
تصویر گدیور
((گَ وَ))
گدا، گدایی کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گیپور
تصویر گیپور
نوعی پارچه توری زبر و پر از نقش های گل و بوته برجسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گریوه
تصویر گریوه
((گَ وِ))
گردن، پشت گردن، کوه پست، پشته، تپه
فرهنگ فارسی معین