جدول جو
جدول جو

معنی گریزان - جستجوی لغت در جدول جو

گریزان
فرار کرده، در حال فرار
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
فرهنگ فارسی عمید
گریزان
(گُ)
گریزنده. در حال فرار. در حال گریختن. محترز:
گریزان همی رفت مهتر چو گرد
دهان خشک و لبها شده لاجورد.
فردوسی.
گریزانم و تو پس اندر دمان
نیابی مرا تا نیابد زمان.
فردوسی.
فرسنگ ز فرسنگ دوانم ز پی تو
وز من تو گریزانی، فرسنگ به فرسنگ.
فرخی.
گریزان چو باشی به شب باش و بس
که تا بر پی از پس نیایدت کس.
اسدی.
ز باد پرش موج دریا ستوه
ز موجش گریزان دد از دشت و کوه.
اسدی.
گاه گریزانی از باد سرد
گاه بر امید گل و سوسنی.
ناصرخسرو.
تفکر کن در این معنی تودر شاهین و مرغابی
گریزان است این از آن و آن بر این ظفر دارد.
ناصرخسرو.
چه پیوسته ترسان بود و از هر چیزی گریزان. (نوروزنامه).
وزیر مشرق کز داد او همیشه ستم
بود گریزان چون ز آفتاب مشرق ظل.
سوزنی.
از بهر آنکه طبیعت از کارها که غم آرد گریزان باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
چو دیو از رحمت مردم گریزان
فتان خیزان تر از بیمار خیزان.
نظامی.
گریزان ره خانه را پی گرفت
شب چند با عاملان می گرفت.
نظامی.
بعد از آن گفت ای خدا گر آن کبار
بس غیورند و گریزان ز اشتهار.
مولوی.
برد تا حق تربت بی رای را
تا بمکتب آن گریزان پای را.
مولوی.
رود روز و شب در بیابان و کوه
ز صحبت گریزان، ز مردم ستوه.
سعدی (بوستان).
گفتم حکایت آن روباه مناسب حال تست که دیدندش گریزان و بی خویشتن وافتان و خیزان. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
گریزان
گریختن
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
فرهنگ لغت هوشیار
گریزان
گریزنده، در حال فرار
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
فرهنگ فارسی معین
گریزان
بیزار، رمنده، رمیده، متنفر، نافر، نفور، 2، فراری، گریخته، متواری، منهزم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گریزان
بعيد المنال
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به عربی
گریزان
Elusive
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به انگلیسی
گریزان
fuyant
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گریزان
уникаючий
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به اوکراینی
گریزان
گریزاں
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به اردو
گریزان
elusivo
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به پرتغالی
گریزان
entglisch
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به آلمانی
گریزان
nieuchwytny
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به لهستانی
گریزان
หลบหนี
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به تایلندی
گریزان
এড়িয়ে চলা
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به بنگالی
گریزان
esquivo
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
گریزان
kuepuka
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به سواحیلی
گریزان
kaybolan
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
گریزان
逃げる
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به ژاپنی
گریزان
ускользающий
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به روسی
گریزان
חמקמק
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به عبری
گریزان
도망치는
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به کره ای
گریزان
menghindar
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
گریزان
छलांग
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به هندی
گریزان
ontwijkend
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به هلندی
گریزان
elusivo
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
گریزان
难以捉摸的
تصویری از گریزان
تصویر گریزان
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گریوان
تصویر گریوان
گریبان، آن قسمت از جامه که اطراف گردن را می گیرد، یخۀ جامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گریبان
تصویر گریبان
آن قسمت از جامه که اطراف گردن را می گیرد، یخۀ جامه
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
رنگرزان. (از آنندراج). پاییز. خریف. خزان. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس). رجوع به رنگرزان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از برگریزان
تصویر برگریزان
فصل پائیز که برگ درختان میریزد
فرهنگ لغت هوشیار
در حال گرازیدن جلوه کنان و خرامان: چون برفتی (پیغمبر ص) چنان بنیرو رفتی که گفتی پای از سنگ بر میگیرد و چنان رفتی که گفتی از فرازی بنشیب همی آید و چنان گرازان رفتی بکش و کند آوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگریزان
تصویر برگریزان
((بَ))
زمانی که برگ های درختان به زمین فرومی ریزد، پاییز، خزان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گریبان
تصویر گریبان
یقه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گریزای
تصویر گریزای
آکاروس
فرهنگ واژه فارسی سره