جدول جو
جدول جو

معنی گریوان

گریوان
گریبان، آن قسمت از جامه که اطراف گردن را می گیرد، یخۀ جامه
تصویری از گریوان
تصویر گریوان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گریوان

گریوان

گریوان
گریبان: و چیزی که در گریوان طلب کند نیابد و آن در آستین باشد تا بدانستن غمی بدل او رسد
فرهنگ لغت هوشیار

گریوان

گریوان
دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بجنورد، واقع در 18هزارگزی جنوب بجنورد و 4 هزارگزی خاور شوسۀ بجنوردبه میان آباد. هوای آن معتدل و دارای 1743 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات، بنشن و تریاک و میوه و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

گریوان

گریوان
گریبان. (آنندراج) : و چیزی که در گریوان طلب کند نیابد. (تفسیر ابوالفتوح). رجوع به گریبان شود
لغت نامه دهخدا