جدول جو
جدول جو

معنی گریال - جستجوی لغت در جدول جو

گریال
تخته ای فلزی که به جای ساعت به کار می رفته و وقتی پیمانه در آب فرو می رفته با میله ای به آن می نواخته اند
فرهنگ فارسی عمید
گریال
(گَرْ)
تخته ای باشد از هفت جوش که چون زمانی از ساعت بگذرد و گری که پنگان است در آب نشیند چوبی بر آن تختۀ هفت جوش زنند تا صدایی کند، مردمان دانند که چه مقدار از روز یا شب گذشته است و این در هندوستان متعارف است. (برهان) (آنندراج). زنگ. ساعت آبی است. (جهانگیری). ازهندی ’گهریال’ با های مختفی و رای هندی. تا کنون نیز در هندوستان رسم است که بر درگاه بزرگان تختۀ فلزی آویخته است و سر ساعت قراول با چوب عدد ساعت شبانه روزی را بر آن می نوازد و آن را ’گهریال’ گویند. (فرهنگ نظام از حاشیۀ برهان قاطع چ معین) :
گریال که نوحه می کند گاه گری
دانی غرضش چیست از این نوحه گری ؟
یعنی که گری گری شود عمر توکم
پیمانۀ عمر پر شود تا نگری
لغت نامه دهخدا
گریال
تخته ایست از هفت جوش که چون زمانی از ساعت بگذرد و گری که پنگان است در آب نشیند چوبی بر آن تخته هفت جوش زنند تا صدایی کند مردم دانند که چه مدت از روز یا شب گذشته و این امر هنوز در هندوستان معمول است
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فریال
تصویر فریال
(دخترانه)
دارای اندام و هیکل باشکوه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سریال
تصویر سریال
مجموعه ای که جزءبه جزء عرضه شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گریان
تصویر گریان
در حال گریستن، کسی که گریه کند و اشک بریزد، اشک ریز، اشک بار، اشک فشان، اشک باران، گرینده، گریه مند، گریه گر، گریه ناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گربال
تصویر گربال
الک، وسیله ای گرد و دیواره دار با سطح سوراخ سوراخ معمولاً ریز که برای جدا کردن ناخالصی، گردها یا اجزای ریز و درشت حبوبات، آرد و امثال آن به کار می رود، تنک بیز، غرویزن، منخل، چاولی، موبیز، پریز، غربیل، پرویز، تنگ بیز، غربال، پریزن، پرویزن، آردبیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جریال
تصویر جریال
فشارده فشرده، سرخ، گونه زرد، رنگ می
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریال
تصویر سریال
پیاپی، مسلسل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گربال
تصویر گربال
غربال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرشال
تصویر گرشال
جانوریست که از پیوند گرگ و شغال حاصل شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردیال
تصویر گردیال
نوعی خرما در جنوب شرقی ایران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریان
تصویر گریان
گرینده، باکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گربال
تصویر گربال
((گَ))
غربال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرشال
تصویر گرشال
((گُ))
گرگ + شغال، جانوری است که از پیوند گرگ و شغل حاصل شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گریان
تصویر گریان
((گِ))
در حال گریستن، کسی که گریه می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سریال
تصویر سریال
((س))
آن چه مجموعه ای را بسازد یا متعلق به مجموعه ای باشد، زنجیره (واژه فرهنگستان)، پشت سر هم، مسلسل، به صورت سری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گویال
تصویر گویال
کره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سریال
تصویر سریال
زنجیره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گریان
تصویر گریان
Crying, Tearful
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گریان
تصویر گریان
pleurant, en pleurs
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گریان
تصویر گریان
huilend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گریان
تصویر گریان
哭泣的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گریان
تصویر گریان
בוכה , בּוֹכֶה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گریان
تصویر گریان
울고 있는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گریان
تصویر گریان
menangis
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گریان
تصویر گریان
रो रहा , रोता हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گریان
تصویر گریان
llorando, lloroso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گریان
تصویر گریان
piangente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گریان
تصویر گریان
плачучий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گریان
تصویر گریان
плачущий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گریان
تصویر گریان
płaczący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گریان
تصویر گریان
weinend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گریان
تصویر گریان
chorando, choroso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گریان
تصویر گریان
泣いている , 泣いている
دیکشنری فارسی به ژاپنی