جدول جو
جدول جو

معنی گرومورت - جستجوی لغت در جدول جو

گرومورت
(گِ رومْ بِ)
ده کوچکی است از دهستان مارز بخش کهنوج شهرستان جیرفت، واقع در 184000گزی جنوب کهنوج و 5000گزی جنوب راه مالرو رمشک به مارز. دارای 4 تن سکنه است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گَ)
دهی است از دهستان سماق بخش چگنی شهرستان خرم آباد، واقع در 17 هزارگزی شمال باختری سراب دوره و 9 هزارگزی شمال اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت. هوای آن معتدل دارای 300 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و تریاک و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است. راه آن مالرو و مزرعه گوزان چم جزو این آبادی میباشد. ساکنین از طایفه دلفان بوده قسمتی چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بْرُ / بُ رُ)
ترکیب بروم (برم) با عنصردیگری. رجوع به برمور و دایره المعارف فارسی شود
لغت نامه دهخدا
(گَ مَ)
در شاهنامه نخستین پادشاه جهان گیومرث شمرده شده و در تواریخی که براین روایت و یا مآخذ آن مبتنی است نیز گیومرث اولین شاه دانسته شده است و تنها بعضی از مورخان که از مآخذ پهلوی استفاده کرده اند او را نخستین بشر دانسته اندو در روایات مذهبی نیز او نخستین فرد بشر است. گیومرث یا گیومرت تواریخ و داستانهای ایرانی و کیومرث یاجیومرت تواریخ اسلامی و گیومرد یا گیومرت یا گیوک مرت پهلوی جملگی مأخوذ است از کلمه اوستایی گیه مرت جزء گیه به معنی جان و جزء مرت مردن است. مرت یعنی درگذشتنی و فانی و بدین ترتیب گیه مرت یعنی حیات فانی و به عبارت بهتر مردم و انسان و آدمی چون سرانجام آن فنا و زوال است، زنده میراست. و آنچه از اوستا برمی آید او نخستین بشر و نخستین کسی بوده که به گفتار و آموزش اهورامزدا گوش فرا داد، ولی از میان پادشاهان داستانی ایرانی، گیومرث را باید در درجۀ دوم و سوم عظمت قرار داد زیرا هیچگاه به شهرت و عظمت پادشاهانی مانند جمشید و فریدون نرسیده و در آثار مورخان اسلامی مانند حمزه و طبری و مسعودی و بلعمی و بیرونی و صاحب مجمل و امثال ایشان نام کیومرث یا کهومرث با لقب کل شاه و کرشاه و کوشاه و گل شاه آمده است و در باب احوال وی در کتب اسلامی تقریباً همان روایات کتب پهلوی با زیادت و نقصان و برخی تغییرات مذکور افتاده و بعضی عناصر اسلامی نیز در آنها راه جسته است. اما در مآخذ شاهنامه از این همه روایات جز شرح سلطنت کوتاهی از گیومرث و جنگ او با دیوان و کشته شدن سیامک فرزند او چیزی نبود:
نخستین خدیوی که کشور گشود
سر پادشاهان کیومرث بود.
فردوسی.
پژوهندۀ نامه باستان
که از پهلوانان زند داستان
چنین گفت کایین تخت و کلاه
کیومرث آورد و او بود شاه...
گیومرث شد بر جهان کدخدای
نخستین به کوه اندرون ساخت جای
سر تخت و بختش برآمد ز کوه
پلنگینه پوشید خود با گروه
از او اندرآمد همی پرورش
که پوشیدنی نو بد و نو خورش.
و جای دیگر آمده است:
نخستین خدیوی که کشور گشود
سر پادشاهان گیومرث بود.
فردوسی.
رجوع شود به یشتها ج 2 ص 41 به بعد و حماسه سرایی در ایران ص 380، 273، حاشیۀ برهان چ معین، فرهنگ ایران باستان ص 33، تاریخ بلعمی و برهان و جهانگیری در شرح حال گیومرت
لغت نامه دهخدا
فرانسوی ریختساز گریم گننده صورت هنر پیشه کسی که چهره بازی کنان را بوسیله آرایش و پیرایش طبق مشخصات شخص نمایشنامه در آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریمور
تصویر گریمور
((گِ مُ))
گریم کننده صورت هنرپیشه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گریمور
تصویر گریمور
چهره پرداز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گیومرت
تصویر گیومرت
آدم
فرهنگ واژه فارسی سره