جدول جو
جدول جو

معنی گرمایل - جستجوی لغت در جدول جو

گرمایل
(پسرانه)
گرمانک، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دو نفر رهاننده ایرانیان از دست ماران ضحاک
تصویری از گرمایل
تصویر گرمایل
فرهنگ نامهای ایرانی
گرمایل
(گَ یِ)
همان گرمائیل است که با کاف تازی نیز آورده اند:
یکی نامش ارمایل پاکدین
دگر نام گرمایل پیش بین.
فردوسی.
رجوع به ارمائیل و ارمایل و گرمائیل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارمایل
تصویر ارمایل
(پسرانه)
ارمانک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرمایه
تصویر پرمایه
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
(اَ یِ)
نام یکی از دو پارسا که بخوالیگری ضحاک رفتند: و بعد هفتصدسال (از پادشاهی ضحاک) ارمایل و کرمایل بخدمت آمدند، و از آن دو مرد که هر روز بکشتندی یکی را خلاص دادند و سوی صحرا فرستادند از میان مردمان، و کردان ازنژاد ایشان اند. (مجمل التواریخ و القصص صص 40-41).
دو پاکیزه از کشور پادشا
دو مرد گرانمایۀ پارسا
یکی نامش ارمایل پاکدین
دگر نام کرمایل پیش بین
چنان بد که بودند روزی بهم
سخن رفت هرگونه از بیش و کم
ز بیدادگر شاه و از لشکرش
وزان رسمهای بد اندر خورش
یکی گفت ما را بخوالیگری
بباید بر شاه رفت آوری
وز آن پس یکی چاره ای ساختن
ز هر گونه اندیشه انداختن
مگر زین دو تن را که ریزند خون
یکی را توان آوریدن برون
برفتند و خوالیگری ساختند
خورشها به اندازه پرداختند
خورش خانه پادشاه جهان
گرفت آن دو بیدار خرم نهان
چو آمدش هنگام خون ریختن
بشیرین روان اندر آویختن
از آن روزبانان مردم کشان
گرفته دو مرد جوان را کشان
دمان پیش خوالیگران تاختند
ز بالا بروی اندر انداختند
پر از درد خوالیگران را جگر
پر از خون دو دیده پر از کینه سر
همه بنگرید این بدان آن بدین
ز کردار بیداد شاه زمین
از آن دو یکی را بپرداختند
جز این چاره ای نیز نشناختند
برون کرد مغز سر گوسپند
برآمیخت با مغز آن ارجمند
یکی را بجان داد زنهار و گفت
نگر تا بیاری سر اندر نهفت
نگر تا نباشی به آباد شهر
ترا در جهان کوه و دشتست بهر
بجای سرش زان سر بی بها
خورش ساختند از پی اژدها
از این گونه هر ماهیان سی جوان
ازیشان همی یافتندی روان
چو گرد آمدندی ازیشان دویست
بر آن سان که نشناختندی که کیست
خورشگر بر ایشان بزی چند و میش
بدادی و صحرا نهادیش پیش
کنون کرد از آن تخمه دارد نژاد
کز آباد ناید به دل برش یاد.
فردوسی.
و رجوع به ارمائیل و ارمئیل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارمالی
تصویر ارمالی
چوبی است شبیه بقرفه و دارچین بسیار خوشبو و در هند و یمن روید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
گرمایی شدن، کسی که تحت تاثیر گرما قرار گرفته: بچه گرمایی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
مربوط به گرما، کسی که تحت تأثیر گرما قرار گرفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرمایش
تصویر گرمایش
((~. یِ))
عمل یا فرآیند پدید آوردن گرما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گردایش
تصویر گردایش
مجموع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گردایه
تصویر گردایه
مجموعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرمابه
تصویر گرمابه
حمام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
حرارةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
Thermal, Warmness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
thermique, chaleur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
جای گرم، گرمای زیاد
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
termal, sıcaklık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
حرارتی , گرمی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
তাপীয় , উষ্ণতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
ความร้อน , ความอบอุ่น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
ya joto, joto
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
热的 , 温暖
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
熱的な , 暖かさ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
térmico, calor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
תרמי , חֹם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
열의 , 따뜻함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
तापीय , गर्माहट
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
thermisch, warmte
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
termico, calore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
térmico, calidez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
тепловий , тепло
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
термический , тепло
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
termiczny, ciepło
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
thermisch, Wärme
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گرمایی
تصویر گرمایی
termal, kehangatan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی