- گرماسنج
- اسبابی است که برای اندازه گرفتن درجه هوا بکار می برند، گرما سنج سانتیگراد به صد درجه تقسیم می شود، درجه صفر مطابقت دارد با آب در حالت یخبندان و صد درجه که برابر است با آب جوشان
معنی گرماسنج - جستجوی لغت در جدول جو
- گرماسنج ((~. سَ))
- وسیله اندازه گیری مقدار گرمایی که دفع، جذب یا از جسمی به جسمی دیگر منتقل می شود، کالری متر
- گرماسنج
- ابزاری با دو جسم دارای حرارت متضاد که برای مطالعۀ ویژگی های گرمایی اجسام کاربرد دارد، در پزشکی ابزاری شبیه دماسنج با درجه بندی خاص (حداکثر ۴۲ و حداقل ۳۴ درجه) برای اندازه گیری درجۀ حرارت بدن، درجه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یک نوع دستگاهی که برای سنجش عمق دریاها بکار می رود که در کشتی کار گذاشته می شود
کسی که پول خوب و بد را بسنجد و از هم جدا کند، صراف
نان تنک بروغن بریان کرده
آلتی که برای تعیین مقدار حرارت یک جسم بکار می رود
دستگاهی برای سنجش عمق دریاها که در کشتی کار گذاشته می شود و عمق دریا را از روی سرعت صوت (مدتی که صوت به کف دریا برسد و به دستگاه منعکس گردد) اندازه می گیرد
نوعی نان روغنی نازک، برای مثال گر من به مثل سنگم با تو غرما سنگم / ور زان که تو چون آبی با خسته دلم ناری (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۰)
میزان الحراره
آلتی که درجۀ حرارت را معین کند، میزان الحراره، ترمومتر
Warmly
calorosamente
herzlich
ciepło
тепло
cálidamente
chaleureusement
calorosamente
गर्मजोशी से
dengan hangat
sıcak bir şekilde
kwa joto
อย่างอบอุ่น
উষ্ণভাবে
گرمجوشی سے
بشكلٍ دافئٍ