- گرمابان
- گرمابه، گرمابه بان، استاد حمامی
معنی گرمابان - جستجوی لغت در جدول جو
- گرمابان
- گرمابه بان استاد حمامی، گرمابه حمام. توضیح: این بیت را برای هر یک از دو معنی فوق شاهد آورده اند: ببانگ ماهی بریان و ریش بزغاله بحرمت رسن و دلو چاه گرمابان. (بدیع سیفی)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شغل و عمل گرمابان اداره کردن حمام: گرمابانی و کارهای سخت و خورش بد
درتازی نیست (تک ارباب) دارندگان زمینداران بالاسران خاوندان
صاحب منصب در نیروی دریائی
هنگام گرما، گرمای میان روز
سرباز درجه دار، پایین تر از استوار
صاحب منصب در نیروی دریایی، امیرالبحر
تیزرو تندران گرم رو، چابک چالاک
باد گرم، باد سموم
نگاهبان، گروه، مسئول تعلیم گروه سرباز و این درجه ایست بالاتر از سرجوخه
هنگام گرمای روز گرمگاه
صاحب منصبی در نیروی دریایی، امیرالبحر دوم
((گُ))
فرهنگ فارسی معین
مسئول تعلیم سرباز و این درجه ای است بالاتر از سرجوخه. شامل سه رتبه، گروهبان سوم، گروهبان دوم و گروهبان یکم
Sergeant
sargento
Feldwebel
sierżant
сержант
сержант
sargento
sergent
sergente
sergeant
सार्जेंट
רַסָ״ר
sajini