جدول جو
جدول جو

معنی گرزبردار - جستجوی لغت در جدول جو

گرزبردار(لِ نِهْ)
فرقه ای خاص که گرز سلاطین با خود دارند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گرزبردار
کسی که گرز پادشاهان را با خود حمل کند
تصویری از گرزبردار
تصویر گرزبردار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گرزدار
تصویر گرزدار
آنکه گرز در دست دارد، دارندۀ گرز، گرزبان، کنایه از شجاع، دلیر
فرهنگ فارسی عمید
(دُ گُ)
کسی که ناز دیگری را می خرد. (فرهنگ نظام) ، عاشق. (آنندراج) ، خوشامدگو. (آنندراج). خوشامدگوی. متملق. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ نَ زَ دَ / دِ)
در تداول مردم قزوین، بمعنی مشاطه است. (از فرهنگ نظام). رووردار (در تداول مردم قزوین). پیرایندۀ موی رخسارۀ زنان
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ زَ)
دارندۀ گرز. مجازاً، شجاع. دلیر:
فراز آورم لشکر گرزدار
از ایران و ایرج برآرم دمار.
فردوسی.
خروشی برآمد ز درگاه شاه
که ای گرزداران ایران سپاه.
فردوسی.
مر آن صورت رستم گرزدار
ببردند نزدیک سام سوار.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
دارنده گرز: بمنزل رسید آن سپاه گران همه گرزداران و جوشن وران، شجاع دلیر
فرهنگ لغت هوشیار