جدول جو
جدول جو

معنی گردوسرا - جستجوی لغت در جدول جو

گردوسرا
(گِ کِ)
ده کوچکی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم، واقع در 63000گزی جنوب خاوری راین و 7000گزی خاور راه شوسۀ بم به جیرفت. دارای 20 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گردوار
تصویر گردوار
پهلوان وار، به روش پهلوانان مانند پهلوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرودسرا
تصویر سرودسرا
آنکه سرود بخواند، سرودسراینده، آوازه خوان، مغنی
فرهنگ فارسی عمید
(گِ سَ)
آنکه سری گرد دارد:
ز دستهاشان پهنه ز پایها چوگان
ز گردسرها گوی اینت شاه و اینت جلال.
فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 219).
رجل مصعلک الرأس، مرد گردسر. مکربس الرأس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
آنچه گرد آن را فرسوده کرده باشد:
بسا درجا که بینی گردفرسای
بود یاقوت یا پیروزه را جای.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گَ)
ده کوچکی است از دهستان بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت، واقع در 4000گزی خاور ساردوئیه و 6000گزی شمال راه مالرو دارزین به ساردوئیه. سکنۀ آن یک خانوار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گِ سَ)
ده کوچکی است از دهستان سرمشک بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت، واقع در 47000گزی شمال باختری ساردوئیه و 14000گزی شمال راه مالرو بافت. 30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ دُ)
ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت، واقع در 27000 گزی جنوب ساردوئیه و 24000گزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه. 140 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گِرْدْ)
عمل پاسبانی و شبگردی و تفتیش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گِ سِ)
سیدمحسن محلاتی، صدر الاشراف. متولد 1288 هجری قمری فرزند سید حسین فخرالذاکرین از روضه خوانان محلات بود. وی ابتدا از طلاب مدرسه حاج ابوالحسن معمار اصفهانی (صنیعالملک) بود و بعد خود را به دربار نزدیک گردانید و معلم یکی از پسران ناصرالدین شاه شد و در سال 1325 هجری قمری داخل دادگستری گردید. در سال 1326 هجری قمری که محمدعلی شاه مجلس را به توپ بست صدر الاشراف بازپرس مشروطه خواهان زندانی در باغشاه بود. صدرالاشراف به سمت های ریاست شعبه دیوان کشور، دادستانی کل و پنج بار وزارت دادگستری و یک بار نخست وزیری، سناتوری و ریاست مجلس سنا واستانداری خراسان رسیده است. وی در مهر ماه 1341 هجری شمسی در 94 سالگی درگذشت. (رجال بامداد ج 3 ص 203)
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ)
دهی است از دهستان ریوند بخش حومه شهرستان نیشابور. ناحیه ای است جلگه ای، معتدل و دارای 33 تن سکنه است. از قنات مشروب میشود و محصول عمده آنجا غلات است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
حال. گردونچۀ کودک
لغت نامه دهخدا
(گِرْدْ)
پاس شب، حفظ. محافظت، تفتیش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
آنکه سری مدور دارد: زدستهاشان پهنه زپایها چوگان زگرد سر ها گوی اینت شاه و اینت جلال. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
مرتعی در راستوپی شهرستان سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بندپی واقع در شهرسان بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
گردباد
فرهنگ گویش مازندرانی
دیگر، دوّم
دیکشنری اردو به فارسی