جدول جو
جدول جو

معنی گردساعد - جستجوی لغت در جدول جو

گردساعد
آنکه ساعد فربه و متمایل بتدویر دارد: کنگی بلند بینی کنگی بزرگ پای محکم سطبر ساقی زین گرد ساعدی. (عسجدی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گرد ساعد
تصویر گرد ساعد
گرد ارش
فرهنگ لغت هوشیار
آن باد که بر مثال آسیایی گردد، تنوره بزرگ گرد و خاک که در اثر وزش باد میچرخد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردباد
تصویر گردباد
((گِ))
بادی باحرکت چرخشی توأم رو به جلو و رو به بالا
فرهنگ فارسی معین
تصادم دو جریان با یکدیگر که گرد هم می چرخد و تنورۀ بزرگی از گرد و خاک که دارای حرکت دورانی است تشکیل می دهد و وسعت میدان آن تا حدود صد مایل دیده شده است، دیوباد، سنگ دوله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردزاد
تصویر گردزاد
فرزند پهلوان
فرهنگ فارسی عمید