- گرداوژن
- دلیر، پهلوان، گردافکن
معنی گرداوژن - جستجوی لغت در جدول جو
- گرداوژن
- آنکه پهلوانان را بر زمین زند و مغلوب کند پهلوان دلیر شجاع: عنان پیچ و گرد افکن و گرز دار چومن کس نبیند بگیتی سوار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مرد افکن: ببر گردافکن است و شیر شکار شیر مرداوژن است و ببر شکر. (مسعود سعد)
مردافکن، برای مثال ببر گردافکن است و شیرشکار / شیر مرداوژن است و ببرشکر (مسعودسعد - ۲۱۸)
کسی که پهلوانان را بر زمین بزند، کنایه از شجاع، دلیر
گردش دادن، چرخانیدن، چیزی را در گرد چیز دیگر حرکت دادن
کنایه از تغییر دادن
کنایه از تغییر دادن
دگرگون کردن، عوض کردن
جرب داشتن گرگین بودن، خارش کردن بدن: شکم چو بیش خوری بیش خواهد از تو طعام بخور مخارش ایرا که معده گر (ناصر خسرو)
مرد افکنی
((گَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
تغییر دادن، دگرگون کردن، چرخاندن، به گردش درآوردن و تعارف کردن، تغییر جهت دادن، برگرداندن، اداره کردن
گردنده، در حال گردیدن
سه گروهان، یک سوم عدۀ هنگ
هرچه دور خود یا گرد محوری بچرخد، چرخ، کنایه از آسمان
چرخ، هر چه دور خود یا گرد محوری بچرخد
چرخنده، دوار، متحرک، بحرکت دوری سه گروهان