- گرایش
قصد، آهنگ، تمایل، میل و رغبت
معنی گرایش - جستجوی لغت در جدول جو
- گرایش (گَ / گِ یِ)
مرکّب از: گرای + ش، اسم مصدر، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، رجوع به اسم مصدر تألیف همین نگارنده شود. میل وخواهش. (برهان)، میل. رغبت. (از غیاث) :
کنون من تو را آزمایش کنم
یکی سوی رزمت گرایش کنم.
فردوسی.
نه گاه بسودن مر آن را نمایش
نه گاه گرایش مر آن را گرانی.
فرخی.
گرایش نکردی به کار دگر
گهی پای کندی ز تن گاه سر.
نظامی.
همان دین دیرینه را نو کنند
گرایش سوی دین خسرو کنند.
نظامی.
به هر جا گرایش کند جان تو
بود نور و ظلمت به فرمان تو.
نظامی.
گهی دل به رفتن گرایش کند
گهی خواب را سر ستایش کند.
نظامی.
، قصد و آهنگ، پیچش باشدکه از نافرمانی کردن است. (برهان)
کنون من تو را آزمایش کنم
یکی سوی رزمت گرایش کنم.
فردوسی.
نه گاه بسودن مر آن را نمایش
نه گاه گرایش مر آن را گرانی.
فرخی.
گرایش نکردی به کار دگر
گهی پای کندی ز تن گاه سر.
نظامی.
همان دین دیرینه را نو کنند
گرایش سوی دین خسرو کنند.
نظامی.
به هر جا گرایش کند جان تو
بود نور و ظلمت به فرمان تو.
نظامی.
گهی دل به رفتن گرایش کند
گهی خواب را سر ستایش کند.
نظامی.
، قصد و آهنگ، پیچش باشدکه از نافرمانی کردن است. (برهان)
- گرایش
میل و خواهش، میل و رغبت
- گرایش ((گِ یِ))
میل و رغبت، قصد، اراده، آهنگ، سرپیچی، نافرمانی، سنجش، توزین
- گرایش
تمایل، ایمان، تمایل، تخصص
- گرایش
انحراف، تمایل، میل، آهنگ، قصد، گروش، رویکرد
- گرایش
نزعةً
- گرایش
Predisposition, Proneness, Propensity, Tendency
- گرایش
prédisposition, propension, tendance
- گرایش
predisposizione, inclinazione, tendenza
- گرایش
predisposição, propensão, tendência
- گرایش
Veranlagung, Neigung, Tendenz
- گرایش
predyspozycja, skłonność, tendencja
- گرایش
предрасположенность , склонность , тенденция
- گرایش
схильність , схильність
- گرایش
predisposición, propensión, tendencia
- گرایش
প্রবণতা , প্রবণতা , প্রবণতা
- گرایش
رجحان , رجحان
- گرایش
aanleg, neiging, tendens
- گرایش
ความโน้มเอียง , แนวโน้ม , แนวโน้ม
- گرایش
mwelekeo
- گرایش
yatkınlık, eğilim
- گرایش
素因 , 傾向
- گرایش
倾向 , 趋势
- گرایش
소질 , 경향
- گرایش
kecenderungan
- گرایش
प्रवृत्ति
- گرایش
נטייה , נְטִיָּה
