جدول جو
جدول جو

معنی گران - جستجوی لغت در جدول جو

گران
مقابل سبک، سنگین
مقابل ارزان، پربها
کنایه از ناپسند، ناگوار
کنایه از عمیق، سنگین، برای مثال آدمی پیر چو شد حرص جوان می گردد / خواب در وقت سحرگاه گران می گردد (صائب - ۸۶۷)
کنایه از مشکل، دشوار
کنایه از سخت، شدید
کنایه از فراوان، انبوه
کنایه از آنکه معاشرت با او سبب رنجش می شود، گران جان
دستۀ جو یا گندم درو کرده
تصویری از گران
تصویر گران
فرهنگ فارسی عمید
گران
سنگین و ثقیل، پربها، نقیص سبک و ارزان
تصویری از گران
تصویر گران
فرهنگ لغت هوشیار
گران
((~. شُ دَ))
سنگین شدن، وزین شدن، بالا رفتن نرخ
تصویری از گران
تصویر گران
فرهنگ فارسی معین
گران
((گِ))
سنگین، ثقیل، پربها، بسیار، بی شمار، سنگینی، سنگینی غم، ناگوار، ناپسند، طاقت فرسا، مشکل، عظیم، بزرگ، مؤثر، کاری
تصویری از گران
تصویر گران
فرهنگ فارسی معین
گران
Costly, Expensive, Pricey, Unaffordable
تصویری از گران
تصویر گران
دیکشنری فارسی به انگلیسی
گران
caro, inacessível
دیکشنری فارسی به پرتغالی
گران
kostspielig, teuer, unerschwinglich
دیکشنری فارسی به آلمانی
گران
kosztowny, drogi, niedostępny
دیکشنری فارسی به لهستانی
گران
дорогой , недоступный
دیکشنری فارسی به روسی
گران
дорогий , недоступний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
گران
costoso, caro, inasequible
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
گران
coûteux, cher, inabordable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گران
costoso, inaccessibile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
گران
kostbaar, duur, onbereikbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
گران
महंगा , महँगा , महंगा
دیکشنری فارسی به هندی
گران
mahal, tidak terjangkau
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
گران
비싼 , 감당할 수 없는
دیکشنری فارسی به کره ای
گران
יקר
دیکشنری فارسی به عبری
گران
昂贵的 , 无法承受的
دیکشنری فارسی به چینی
گران
高価な , 手の届かない
دیکشنری فارسی به ژاپنی
گران
pahalı, karşılanamaz
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
گران
ghali, siyo na bei
دیکشنری فارسی به سواحیلی
گران
แพง , แพง , แพง , ไม่สามารถหามาได้
دیکشنری فارسی به تایلندی
گران
দামি , দামী , অপ্রাপ্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
گران
مہنگا , مہنگا , ناقابل برداشت
دیکشنری فارسی به اردو
گران
غاليٌ , غاليٌّ , غاليٌّ
دیکشنری فارسی به عربی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گرانی
تصویر گرانی
ثقل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرانش
تصویر گرانش
جاذبه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرانی
تصویر گرانی
مقابل ارزانی، گران بودن، برای مثال ابر آبستن درّی ست گران / وز گرانیش گهر ارزان است (انوری - ۸۰) مقابل سبکی، سنگینی، برای مثال یار لاغر نه سبک باشد و فربه نه گران / سبکی به ز گرانی به همه روی و شمار (فرخی - ۹۸)
در علم فیزیک کنایه از ثقل، نیروی جاذبه، (حاصل مصدر، اسم) کنایه از دردسر، مزاحمت،
کنایه از تکبر، خودخواهی، کنایه از فراوانی، کنایه از دیرهضمی، کنایه از حاملگی، آبستنی، برای مثال گران بود و اندر شکم بچه داشت / همی از گرانی به سختی گذاشت (فردوسی - ۱/۲۲۸)
کنایه از سستی، رخوت، کنایه از آهستگی، کنایه از سرسنگینی، کنایه از خشونت، برای مثال تو نازک طبعی و طاقت نیاری / گرانی های مشتی دلق پوشان (حافظ - ۷۷۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرانی
تصویر گرانی
گرانی بها، مقابل ارزانی در نرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرانی
تصویر گرانی
((گِ))
بالا بودن نرخ و بها، دیدار شخصی که ناگوار و ناپسند باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دگران
تصویر دگران
دیگران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگران
تصویر نگران
اندیشناک، دلواپس، کنایه از چشم به راه، منتظر، بیننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نگران
تصویر نگران
نگریستن، تامل کننده، متاهل، ناظر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگران
تصویر نگران
((نِ گَ))
منتظر، چشم به راه، اندیشناک، مضطرب
فرهنگ فارسی معین