چیزی که کسی را با آن بترسانند، چیزی که از چوب، پارچه یا سنگ و گچ به هیکل انسان در کشتزار برپا می کنند که جانوران بترسند و به زراعت آسیب نرسانند، داهل، مترس
چیزی که کسی را با آن بترسانند، چیزی که از چوب، پارچه یا سنگ و گچ به هیکل انسان در کشتزار برپا می کنند که جانوران بترسند و به زراعت آسیب نرسانند، داهل، مترس
مصحف و کلام خدا را گویند. (برهان) (آنندراج). قرآن مجید. (ناظم الاطباء). صاحب فرهنگ انجمن آرای ناصری گوید: کراسه کتاب را گویند عموماً و قرآن مجید را خصوصاً. (از آنندراج) : عنوان مجوس و سبحه بر وی دست جنب و کراسه در وی. طیان (از فرهنگ فارسی معین). ای ’عن فلان قال’ چنان دان که پیش من آرایش کراسه و تمثال و دفترست. طیان. بر نام من ار فال گشایی ز کراسه بینی به خط اول قد مسنی الضر. سوزنی (از آنندراج). گر آنچه در این کراسه گفتم کس گفته خدای را نگفتم. خاقانی
مصحف و کلام خدا را گویند. (برهان) (آنندراج). قرآن مجید. (ناظم الاطباء). صاحب فرهنگ انجمن آرای ناصری گوید: کراسه کتاب را گویند عموماً و قرآن مجید را خصوصاً. (از آنندراج) : عنوان مجوس و سبحه بر وی دست جنب و کراسه در وی. طیان (از فرهنگ فارسی معین). ای ’عن فلان قال’ چنان دان که پیش من آرایش کراسه و تمثال و دفترست. طیان. بر نام من ار فال گشایی ز کراسه بینی به خط اول قد مسنی الضر. سوزنی (از آنندراج). گر آنچه در این کراسه گفتم کس گفته خدای را نگفتم. خاقانی
دفتر و کتاب. (برهان). جزوی از اجزاء کتاب. ج، کرّاس، کراریس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بمعنی کراس و اخص از کراس است و بسا از کراسه مجموعۀ کوچکی اراده شود بجز کتاب، گویند: فی هذا الکراسه عشر ورقات. (از اقرب الموارد). رجوع به کراس، کرّاس، و کراریس شود
دفتر و کتاب. (برهان). جزوی از اجزاء کتاب. ج، کُرّاس، کَراریس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بمعنی کراس و اخص از کراس است و بسا از کراسه مجموعۀ کوچکی اراده شود بجز کتاب، گویند: فی هذا الکراسه عشر ورقات. (از اقرب الموارد). رجوع به کُراس، کُرّاس، و کراریس شود
دراست. سبق گفتن، درس کتاب کردن. (از منتهی الارب). خواندن کتاب را و به حفظ آن مبادرت کردن. (از اقرب الموارد) ، علم خواندن. (المصادر زوزنی). علم آموختن. (دهار). خواندن علم. (ترجمان القرآن جرجانی) : أن تقولوا انما انزل الکتاب علی طائفتین من قبلنا وان کنا عن دراستهم لغافلین. (قرآن 156/6) ، تا نگویید که کتاب فقط بر دو طایفه پیش از ما فرستاده شد و هرچند از خواندن و مطالعۀ آنان غافل بودیم، کهنه و مندرس کردن جامه را. (از اقرب الموارد). درس. و رجوع به درس شود، آرمیدن با جاریه. (از منتهی الارب)
دراست. سبق گفتن، درس کتاب کردن. (از منتهی الارب). خواندن کتاب را و به حفظ آن مبادرت کردن. (از اقرب الموارد) ، علم خواندن. (المصادر زوزنی). علم آموختن. (دهار). خواندن علم. (ترجمان القرآن جرجانی) : أن تقولوا انما انزل الکتاب علی طائفتین من قبلنا وان کنا عن دراستهم لغافلین. (قرآن 156/6) ، تا نگویید که کتاب فقط بر دو طایفه پیش از ما فرستاده شد و هرچند از خواندن و مطالعۀ آنان غافل بودیم، کهنه و مندرس کردن جامه را. (از اقرب الموارد). درس. و رجوع به درس شود، آرمیدن با جاریه. (از منتهی الارب)
فریب و مکر. (برهان) (آنندراج). رجوع به گریش و کریسه و گریس شود. (حاشیۀ برهان چ معین) ، چاپلوسی. (برهان) (آنندراج). چه گریسیدن بمعنی فریب دادن و چاپلوسی کردن است. رجوع به کریسیدن شود
فریب و مکر. (برهان) (آنندراج). رجوع به گریش و کریسه و گریس شود. (حاشیۀ برهان چ معین) ، چاپلوسی. (برهان) (آنندراج). چه گریسیدن بمعنی فریب دادن و چاپلوسی کردن است. رجوع به کریسیدن شود
بر گرفته از روسی} کاسا {بر گرفته از} کیس {انگلیسی وانخان جعبه ای کم عمق و خانه خانه (معمولا دارای 114 خانه) که حروف سربی را در خانه های آن جای دهند و حروفچین برای تنظیم کلمات حرفها را از آنها بیرون میاورد و پهلوی هم می چیند محفظه سربی در چاپخانه ها
بر گرفته از روسی} کاسا {بر گرفته از} کیس {انگلیسی وانخان جعبه ای کم عمق و خانه خانه (معمولا دارای 114 خانه) که حروف سربی را در خانه های آن جای دهند و حروفچین برای تنظیم کلمات حرفها را از آنها بیرون میاورد و پهلوی هم می چیند محفظه سربی در چاپخانه ها