جدول جو
جدول جو

معنی گراته

گراته((گِ تَ یا تِ))
مانع پیشرفت کار، عایق، مشکل
تصویری از گراته
تصویر گراته
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با گراته

گراته

گراته
مانع پیشرفت کار عایق مشکل: نمیدانم این کار چقدر گراته دارد
گراته
فرهنگ لغت هوشیار

گراته

گراته
موانع و مشکلات پیاپی غیرمنتظر در پیشرفت کاری پیدا شدن. گراته در کاری افتادن در تداول عوام، گره، عقده، مانع، عایق و مشکلاتی در انجام کردن کاری پدیدآمدن. اموری که مایۀ تعویق مقصودی شود: نمیدانم این کار چقدر گراته دارد. رجوع به گراته افتادن شود
لغت نامه دهخدا

گرازه

گرازه
از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار ایرانی در سپاه کیکاووس پادشاه کیانی
گرازه
فرهنگ نامهای ایرانی

گرفته

گرفته
به دست آمده، ستانده شده، کنایه از تیره، کنایه از افسرده، دلتنگ، کنایه از خسیس
گرفته
فرهنگ فارسی عمید

فراته

فراته
باسلُق، نوعی شیرینی که با نشاسته، شکر و مغز گردو به شکل لوله درست کرده و به نخ می کشند، باسدُق
فراته
فرهنگ فارسی عمید

گرازه

گرازه
خوک وحشی، (صفت نسبی، منسوب به گراز) کنایه از دلیر مانند گراز
گرازه
فرهنگ فارسی عمید

فراته

فراته
آب انگوری که نشاسته و آرد گندم ریزند و آنقدر بجوشانند که بقوام آید و سخت شود و آن را برشته ای که مغز بادام یا مغز جوز کشیده باشد مانند شمع بریزند باسدق باسلق
فرهنگ لغت هوشیار

گرازه

گرازه
خوک وحشی: نتوان جست خلافش بسلاح و بسپاه زانکه نندیشد شیریله از یشک گراز. (فرخی)، شجاع دلیر دلاور (بمناسبت قوت جانور مذکور) : دور سپهر مثل تو هرگز نیاورد از هفت پشت پهلو شیرافکن و گراز. (عمید لوبکی)
فرهنگ لغت هوشیار