گرمائی شدن. بیمار شدن بر اثر حرارت بسیار. رجوع به گرمائی شدن شود: و باز استاد ما گفتی خمار بنشاند و گرمازدگی را نیک بود (یعنی فقاع و شلماب) و دیگر نفعتی نیست از او. (هدایهالمتعلمین ربیع بن احمدالاخوینی)
گرمائی شدن. بیمار شدن بر اثر حرارت بسیار. رجوع به گرمائی شدن شود: و باز استاد ما گفتی خمار بنشاند و گرمازدگی را نیک بود (یعنی فقاع و شلماب) و دیگر نفعتی نیست از او. (هدایهالمتعلمین ربیع بن احمدالاخوینی)
خاریدگی، حک، محو، چاک، شکافتگی، پوست رفتگی و خراش و ریش و زخم کوچک. (ناظم الاطباء) : خماشه، خراشیدگی که از آن ارش معلوم و واجب نیاید. (از منتهی الارب)
خاریدگی، حک، محو، چاک، شکافتگی، پوست رفتگی و خراش و ریش و زخم کوچک. (ناظم الاطباء) : خُماشَه، خراشیدگی که از آن ارش معلوم و واجب نیاید. (از منتهی الارب)
درخور برازیدن. شایستۀ زیبیدن، منسوخ. دمده. ورافتاده، مغلوب و ناتوان. (آنندراج). مغلوب و عاجز و ناتوان. (ناظم الاطباء) : برقع عارض تو عافیت دلها برد عافیت بار برافتادۀ دور قمر است. سلمان (آنندراج). ، مضمحل شده. فانی شده. رجوع به افتاده شود
درخور برازیدن. شایستۀ زیبیدن، منسوخ. دمده. ورافتاده، مغلوب و ناتوان. (آنندراج). مغلوب و عاجز و ناتوان. (ناظم الاطباء) : برقع عارض تو عافیت دلها برد عافیت بار برافتادۀ دور قمر است. سلمان (آنندراج). ، مضمحل شده. فانی شده. رجوع به افتاده شود
پسندیدگی. (ناظم الاطباء). خیره (ر / ی ر) . عمیه. قمعه. هذب. (از منتهی الارب) : از این حکم بیرون نیست هیچ کس نه ملک مقرب و نه نبی مرسل و نه برگزیده ای بواسطۀ برگزیدگی. (تاریخ بیهقی ص 307). قفوه، برگزیدگی مهمان. (منتهی الارب)
پسندیدگی. (ناظم الاطباء). خیره (رَ / ی َ رَ) . عَمْیه. قُمعه. هَذَب. (از منتهی الارب) : از این حکم بیرون نیست هیچ کس نه ملک مقرب و نه نبی مرسل و نه برگزیده ای بواسطۀ برگزیدگی. (تاریخ بیهقی ص 307). قِفوه، برگزیدگی مهمان. (منتهی الارب)