جدول جو
جدول جو

معنی گذشت - جستجوی لغت در جدول جو

گذشت
گذشتن، گذر کردن، برای مثال هر که نامخت از گذشت روزگار / نیز ناموزد ز هیچ آموزگار (رودکی - ۵۳۲)
بخشش، بخشایش، صرف نظر کردن از چیزی
گذشت داشتن: عفو و بخشایش داشتن
گذشت کردن: عفو کردن، بخشودن
تصویری از گذشت
تصویر گذشت
فرهنگ فارسی عمید
گذشت
گذشتن عبور، سپری شدن مرور (زمان) : هر که نامخت از گذشت روزگار نیز ناموزد زهیچ آموزگار. (رودکی)، بخشایش عفو، بلند همتی جوانمردی: شماها نمیدانید چه شیرین است وقتی آدم میتواند گذشت داشته باشد فدارکاری کند، راه گذرگاه، جز بجز صرف نظر از (گذشت از... از گذشت) : ای شرع پروری که گذشت از جناب تو دولت بهر دری که رود ایرمان بود. (کمال اسماعیل) از گذشت مصطفی و مجتبی جز مرتضی عالم دین را نیارد کس معمر داشتن، (سنائی)، آن سوی آن طرف آن جانب: گذشت دریای شور مکه معظمه است. (یعنی از دریای شور گذشته در آن طرف مکه معظمه است)، گذشته رفته: گذشت برگشت ندارد
فرهنگ لغت هوشیار
گذشت((گُ ذَ))
بخشش، چشم پوشی
تصویری از گذشت
تصویر گذشت
فرهنگ فارسی معین
گذشت
اغماض، بخشایش، بخشودن، چشم پوشی، درگذشتن، سماحت، عفو، عفو، لوطی گری، سپری، گذر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گذشتن
تصویر گذشتن
سرآمدن و به پایان رسیدن وقت و زمان
کنایه از بخشودن
گذر کردن، عبور کردن
کنایه از مردن
کنایه از روی دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
رفته، سرآمده، کنایه از مرده
فرهنگ فارسی عمید
عبور کردن مرور کردن گذر کردن: صدیق رضی الله عنه جایی میرفت بر یکی پشتک شتر بگذشت، طی شدن سپری شدن: چون از پادشاهی گشتاسب سی سال بگذشت، مردن در گذشتن: سیه چشم و پر چشم و نابردبار پدر بگذرد او بود شهریار، بسر آمدن پایان یافتن: کنون آنچه بد بود بر ما گذشت گذشته همه نزد من باد گشت، نقل شدن مذکور گردیدن: ... ایران چنانکه گذشت کشوری است کشاورزی، تفوق یافتن برتر شدن: خداوندان ما از این دو (اردشیر و اسکندر) از قرار اخبار و آثار بگذشته اند، بروز کردن واقع شدن: رفت بر جانب خراسان... و پس از آن حالها گذشت برسر این خواجه نرم و درشت، رها کردن ترک کردن: بگذر از نام و ننگ خود حافظ، ساغر می طلب که مخموری. (حافظ)، در گذشتن تخطی کردن تجاوز نمودن: شه خسروان گفت: بند آورید مر او را ببندید و زین مگذرید. (دقیقی) یا از عددی گذشتن، از آن عدد تجاوز کردن: اینها (مغربیان) در سال 255 با غلامان اتراک که عدد آنها از بیست هزار میگذشت همدست شده... یا گذشتن از چیزی صرف نظر کردن از آن: در صورتیکه من (المستعصم بالله) از بلاد دیگر بگذرم دیگر مغول در بند گرفتن این شهر... نخواهند بود. یا این نیز بگذرد. تعبیریست مثلی دال بر گذشت امور: گرنا مساعدی بتو روی آورد بساز، دل را مساز رنجه که این نیز بگذرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
پیشین، رفته، ایام گذشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
((گُ ذَ تِ))
رفته، سرآمده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گذشتن
تصویر گذشتن
((گُ ذَ تَ))
گذر کردن، عبور کردن، سپری شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گذشتن
تصویر گذشتن
عبور کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
ماضی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
Past
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گذشتن
تصویر گذشتن
Elapse, Relent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گذشتن
تصویر گذشتن
s'écouler, se radoucir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
passé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گذشتن
تصویر گذشتن
transcurrir, ceder
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گذشتن
تصویر گذشتن
बीतना , दया दिखाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
अतीत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گذشتن
تصویر گذشتن
verstrijken, toegeven
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
verleden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گذشتن
تصویر گذشتن
trascorrere, cedere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
passato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گذشتن
تصویر گذشتن
vergehen, nachgeben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
pasado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گذشتن
تصویر گذشتن
минати , пом'якшувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
минулий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گذشتن
تصویر گذشتن
проходить , смягчаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
прошлый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گذشتن
تصویر گذشتن
upływać, ustępować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
przeszły
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
vergangen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گذشتن
تصویر گذشتن
transcorrer, ceder
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
passado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گذشته
تصویر گذشته
masa lalu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی