جدول جو
جدول جو

معنی گدابازی - جستجوی لغت در جدول جو

گدابازی
(گَ / گِ)
امساک در خرج. خست نمودن. به قدرضرورت خرج نکردن: گدابازی درآوردن. گدابازی کردن
لغت نامه دهخدا
گدابازی
کم خرج کردن، در خرج کردن امساک نمودن
تصویری از گدابازی
تصویر گدابازی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گشادبازی
تصویر گشادبازی
افراط، اسراف، ول خرجی، در بازی نرد، به جا گذاشتن مهرۀ تک در خانۀ نرد که ممکن است کشته شود
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
زنان و پسران ریسمان باز و معرکه گیر را گویند و چون در فرس قدیم زنان فاحشه و ریسمان باز را غازی میگفته اند و متأخرین خواستند که در میانۀ غازی عربی که غزاکننده است و غازی فارسی فرقی باشد این را گداغازی نام کردند. (برهان) (آنندراج). لولی. (انجمن آرای ناصری) (جهانگیری) :
جنبش جان کی کند صورت گرمابه ای
صف شکنی کی کند اسب گداغازیی.
مولوی (از آنندراج).
رهی که مال ندادی ملوک را به سپاه
کنون چنان است که گر مال آن کثیرو قلیل
شود برات گداغازیان آینده
ز لولیانش کنیز کهین کند تحصیل.
مولانا مظهر (از جهانگیری).
رجوع به غازی شود
لغت نامه دهخدا
(گَ / گِ)
سرگدا. رئیس گدایان. شغلی بود در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه برای ریاست گدایان
لغت نامه دهخدا
تصویری از گدا بازی
تصویر گدا بازی
امساک در خرج یا گدابازی در آوردن، خست نمودن بخل ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاوبازی
تصویر گاوبازی
عمل گاوباز با گاو بمبارزه پرداختن
فرهنگ لغت هوشیار
مرد و زن ریسمان بازو معرکه گیر: جنبش جان کی کند صورت گرمابه یی صف شکنی کی کند اسب گدا غازیی ک (مولوی) توضیح زنان فاحشه و ریسمان باز را غازی میگفته اند و متاخران خواستند که در میانه غازی عربی که غزا کننده است و غازی فارسی فرقی باشد این را گداغازی نام کردند
فرهنگ لغت هوشیار
رئیس گدایان. توضیح و آن شغلی بود در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه که متصدی آن را امور گدایان را بعهده داشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل بازی
تصویر گل بازی
بازی کردن با گل، پرورش گلهای نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گو بازی
تصویر گو بازی
عمل گاوباز با گاو بمبارزه پرداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشادبازی
تصویر گشادبازی
وضع یا عمل نسنجیده و همراه با بی احتیاطی، به ویژه بی حساب و کتاب خرج کردن و حساب دخل و خرج و سود و زیان خود را نداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاوبازی
تصویر گاوبازی
جنگ با گاو نر که در برخی از کشورها از ورزش های رایج است، نوعی مسابقه در برخی از روستاهای ایران به صورت جنگ میان گاوهای نر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
تفکیک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
Desegregation, Disentanglement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
déségrégation, démêlage
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
desegregasi, pelepasan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
বর্ণবৈষম্য দূরীকরণ , জটিলতা থেকে মুক্তি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
kuondoa ubaguzi, kuondoa kizunguzungu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
ırk ayrımcılığının kaldırılması, çözülme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
인종 차별 철폐 , 풀기
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
差別撤廃 , 解く
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
ביטול האפליה , שחרור
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
जातिवाद का उन्मूलन , उलझन से मुक्ति
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
десегрегація , розплутування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
การยกเลิกการแบ่งแยก , การคลี่คลาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
desegregatie, ontwarring
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
desegregación, desenredo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
desegregazione, districamento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
dessegregação, desenredamento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
取消隔离 , 解开
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
desegregacja, rozplątanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
Desegregation, Entwirrung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
десегрегация , распутывание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جداسازی
تصویر جداسازی
نسلی تفریق کا خاتمہ , پیچیدگی کا حل
دیکشنری فارسی به اردو