جدول جو
جدول جو

معنی گشادبازی

گشادبازی
افراط، اسراف، ول خرجی، در بازی نرد، به جا گذاشتن مهرۀ تک در خانۀ نرد که ممکن است کشته شود
تصویری از گشادبازی
تصویر گشادبازی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گشادبازی

گشادبازی

گشادبازی
وضع یا عمل نسنجیده و همراه با بی احتیاطی، به ویژه بی حساب و کتاب خرج کردن و حساب دخل و خرج و سود و زیان خود را نداشتن
گشادبازی
فرهنگ فارسی معین

گشادبازی

گشادبازی
عمل گشادباز. خرج کردن بی جا و بسیار. اسراف در خرج. خرج کردن به گزاف، تک داشتن مهره ها در بازی نرد، هرگاه مهره های تک (طاق) در خانه ها نهند. قسمی باختن شطرنج و تخته نرد که مهره ها را طاق نهند
لغت نامه دهخدا

گشادباز

گشادباز
افراط کار، مسرف، آنکه پول خود را بیهوده خرج کند، ول خرج
گشادباز
فرهنگ فارسی عمید

گدا بازی

گدا بازی
امساک در خرج یا گدابازی در آوردن، خست نمودن بخل ورزیدن
گدا بازی
فرهنگ لغت هوشیار

شاهدبازی

شاهدبازی
عمل و کیفیت شاهدباز. معشوق بازی. پاکبازی:
دلش در بند آن پاکیزه دلبند
بشاهدبازی آن شب گشت خرسند.
نظامی.
سعدیا گوشه نشینی کن و شاهدبازی
شاهد آن است که بر گوشه نشین میگذرد.
سعدی.
نام سعدی همه جا رفت بشاهدبازی
وین نه عیب است، که در ملت ما تحسین است.
سعدی.
میرزا صائب در استدعای فرمان عدم مزاحمت شراب نوشته: که اگر جایی بنگرند که کسی از مستی با دختر رز که پرده نشین هودج حرمت است شاهد بازی آغاز نهاده در ساعت آب او می ریزند. (از آنندراج) ، زنا. زناکاری. لواطی. (از ناظم الاطباء). غلامبارگی. امردبارگی. بچه بازی
لغت نامه دهخدا