زردشتی گری، کنایه از کافری، (اسم، صفت نسبی منسوب به گبرک) ظرف شراب، برای مثال دارم طمع ز جود تو یک گبرکی شراب / بفرست و بنده را مکن از خویش مشتکی (ابن یمین - ۵۴۶)
زردشتی گری، کنایه از کافری، (اسم، صفت نسبی منسوب به گبرک) ظرف شراب، برای مِثال دارم طمع ز جود تو یک گبرکی شراب / بفرست و بنده را مکن از خویش مشتکی (ابن یمین - ۵۴۶)
زرتشتی، کسی که به دین و آیین زردشت اعتقاد دارد، پیرو زردشت زردشتی، زردهشتی، مزدیسنی، مزدیسنا، گبرک، مزداپرست، بهدین این نام بعد از اسلام به زردشتیان اطلاق شده، کنایه از کافر خفتان، نوعی جامۀ کژآگند که هنگام جنگ بر تن می کردند، کبر، گپر، قزاگند، تجفاف
زَرتُشتی، کسی که به دین و آیین زردشت اعتقاد دارد، پیرو زردشت زَردُشتی، زَردهُشتی، مَزدَیَسنی، مَزدَیَسنا، گَبرَک، مَزداپَرَست، بِهدین این نام بعد از اسلام به زردشتیان اطلاق شده، کنایه از کافر خِفتان، نوعی جامۀ کژآگند که هنگام جنگ بر تن می کردند، کَبر، گَپر، قَزاگَند، تِجفاف
دهی است از دهستان برکشلو بخش حومه شهرستان ارومیّه، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری ارومیّه و 6 هزارگزی شمال خاوری شوسه ارومیّه به مهاباد جلگه، معتدل مالاریائی، دارای 181 تن سکنه. آب آن از شهرچای و قنات، محصول آنجا غلات، توتون، انگور، چغندر، حبوبات شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی، جوراب بافی، راه ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان برکشلو بخش حومه شهرستان ارومیّه، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری ارومیّه و 6 هزارگزی شمال خاوری شوسه ارومیّه به مهاباد جلگه، معتدل مالاریائی، دارای 181 تن سکنه. آب آن از شهرچای و قنات، محصول آنجا غلات، توتون، انگور، چغندر، حبوبات شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی، جوراب بافی، راه ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از بخش هویزۀ شهرستان دشت میشان، واقع در 24 هزارگزی شمال باختری هویزه و 24 هزارگزی اتومبیل روسوسنگرد به هویزه، دشت، گرم سیر مالاریائی، دارای 1500 تن سکنه. آب آن از رود خانه کرخه، محصول آنجا غلات برنج لبنیات شغل اهالی آن زراعت و گاومیش داری است راه در تابستان اتومبیل رو با قایق بسوسنگرد به سنان رفت و آمد می نمایند، دبستان دارد. ساکنین از طایفۀ عشایر سواری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از بخش هویزۀ شهرستان دشت میشان، واقع در 24 هزارگزی شمال باختری هویزه و 24 هزارگزی اتومبیل روسوسنگرد به هویزه، دشت، گرم سیر مالاریائی، دارای 1500 تن سکنه. آب آن از رود خانه کرخه، محصول آنجا غلات برنج لبنیات شغل اهالی آن زراعت و گاومیش داری است راه در تابستان اتومبیل رو با قایق بسوسنگرد به سنان رفت و آمد می نمایند، دبستان دارد. ساکنین از طایفۀ عشایر سواری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
به لغت زند وپازند در یک نسخه بمعنی پست در مقابل بلند و در نسخۀ دیگر پشت در برابر روی نوشته بودند واﷲ اعلم. (برهان). این کلمه هزوارش است که گببمن و گببممن آمده که در پهلوی پشت خوانند. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین از یونکر ص 87 و 100)
به لغت زند وپازند در یک نسخه بمعنی پست در مقابل بلند و در نسخۀ دیگر پشت در برابر روی نوشته بودند واﷲ اعلم. (برهان). این کلمه هزوارش است که گببمن و گببممن آمده که در پهلوی پشت خوانند. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین از یونکر ص 87 و 100)
زنبور عسل. منج انگبین. نحل. زاوعسل. مگس انگبین. مگس عسل: دبر، گروه گبت انگبین. (منتهی الارب) : گبت نادان بوی نیلوفر بیافت خوبش آمد سوی نیلوفر شتافت وز بر خوشبوی نیلوفر نشست چون گه رفتن فرازآمد بجست. رودکی (از فرهنگ اسدی نخجوانی). بفرمود تا یکی جوال را بزرگ از گبت سرخ پر کردند و ابروی را در آن جدال کردند تا برمد. (از نسخه ای از تاریخ بخارا). در تاریخ بخارا چ مدرس رضوی ص 6 ’گیت’ با کاف تازی آمده است. رجوع به گبت خانه و گبت شود
زنبور عسل. منج انگبین. نحل. زاوعسل. مگس انگبین. مگس عسل: دبر، گروه گبت انگبین. (منتهی الارب) : گبت نادان بوی نیلوفر بیافت خوبش آمد سوی نیلوفر شتافت وز بر خوشبوی نیلوفر نشست چون گه رفتن فرازآمد بجست. رودکی (از فرهنگ اسدی نخجوانی). بفرمود تا یکی جوال را بزرگ از گبت سرخ پر کردند و ابروی را در آن جدال کردند تا برمد. (از نسخه ای از تاریخ بخارا). در تاریخ بخارا چ مدرس رضوی ص 6 ’گیت’ با کاف تازی آمده است. رجوع به گبت خانه و گبت شود
کافرک (در مقام تحقیر و توهین) : رختجب دهی است ازو خان و اندروی گبرکان و خیاند... . خمد از جاییست که اندرو بتخانه های و خیان است، زردشتیک (در مقام تحقیر)، جمع گبرکان: و بسیار گبرکان مسلمان گشتند از نیکویی سیرت او
کافرک (در مقام تحقیر و توهین) : رختجب دهی است ازو خان و اندروی گبرکان و خیاند... . خمد از جاییست که اندرو بتخانه های و خیان است، زردشتیک (در مقام تحقیر)، جمع گبرکان: و بسیار گبرکان مسلمان گشتند از نیکویی سیرت او
توضیح رشیدی و جهانگیری و فرهنگ نظام این کلمه را در کاف تازی آورده اند و مولف برهان در هر دو ضبط کرده است. ولف در فهرست شاهنامه کبست و گبست هر دو را آورده اما اصح کاف تازی است
توضیح رشیدی و جهانگیری و فرهنگ نظام این کلمه را در کاف تازی آورده اند و مولف برهان در هر دو ضبط کرده است. ولف در فهرست شاهنامه کبست و گبست هر دو را آورده اما اصح کاف تازی است