جدول جو
جدول جو

معنی گاوساله - جستجوی لغت در جدول جو

گاوساله
بچه گاو گوساله
تصویری از گاوساله
تصویر گاوساله
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نوزاد گاو تا وقتی که بحد بلوغ برسد (اعم از نر یا ماده) جمع گوسالگان: کی سزد حجت بیهوده سوی جاهل پیش گوساله نشاید که تو قرآن خوانی. (ناصر خسرو) یا گوساله زرین. گاو سامری گوساله سامری. فتنه شد شعر تو چون گوساله زرین یکی لامساس آواز در ده در جهان چو سامری. (سنائی) یا گوساله سامری. گوساله ای که سامری از زر ساخت و بنی اسرائیل را به پرستش آن دعوت کرد. یا گوساله فلک. برج ثور، بچه حیوانات اعم از شتر بچه فیل بچه و غیره (گاو در اصل بمعنی مطلق جانوران اهلی است)، جوان بی عقل بی شعور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوساله
تصویر گوساله
((لِ))
بچه گاو، گاوی که هنوز بالغ نشده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوساله
تصویر گوساله
بچۀ گاو
گوسالۀ سامری: گوساله ای که مردی از بنی اسرائیل به نام سامری از زر ساخت و در غیاب حضرت موسی مردم را به پرستش آن دعوت کرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاونیله
تصویر گاونیله
نوعی گاو وحشی نیله گاو
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره پروانه واران و از دسته پیچها که در حدود 12 گونه از آن شناخته شده است و بیشتر در هوای معتدل میروید. گلهای این گیاه کوچک و غلاف میوه اش نیز کوچک و اغلب شامل دو دانه است. گاو دانه از گیاهان خوب علوفه یی است و دانه اش جهت تغذیه نیز مورد استفاده قرار میگیرد مشنگ گاوی مشتر میشو کشنی کوشنه کرسنه کسنگ حب البقر اورنس کسنا فارسطاریون
فرهنگ لغت هوشیار
گوبان: جرجیر عابدار هیچ میگویید که من فرزند فلان گاوباره ام، گله گاو گوباره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امساله
تصویر امساله
منسوب به امسال، همین سال امسال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاواره
تصویر گاواره
گلۀ گاو، گواره، گوباره، کوپاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاوسار
تصویر گاوسار
گاوسر، گرزی که به شکل سر گاو ساخته باشند، گوسر
فرهنگ فارسی عمید
خزنده ایست از راسته تمساحها که مخصوص هند و مجمع الجزایر سوند است و طولش گاهی بالغ بر 6 متر میشود. این خزنده دارای پوزه ای دراز و نسبه باریک است و بواسطه دندانهای کوچک و ضعیفی که در حاشیه فکینش قرار دارد بانسان نمیتواند آزاری برساند و از تغذیه ماهیان میزید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوسانه
تصویر اوسانه
((اُ نِ))
افسانه
فرهنگ فارسی معین
خزنده ای است از راسته تمساح ها که مخصوص هند و مجمع الجزایر سوئد است و طولش گاهی بالغ بر 6 متر می شود. این خزنده دارای پوزه ای دراز و نسبتاً باریک است و به واسطه دندان های کوچک و ضعیفی که در حاشیه فکینش قرار دارد به انسان نمی تواند آزاری برس
فرهنگ فارسی معین
تمساحی به طول شش متر که پوزه ای دراز شبیه منقار و دندان های تیز دارد و ماهی ها را شکار می کند، تمساح هندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امساله
تصویر امساله
مربوط به امسال
فرهنگ فارسی عمید
نرمی و همواری، کشیدگی گونه روان شدن تندابه (تندابه سیل) روان شدن گدازه
فرهنگ لغت هوشیار