جدول جو
جدول جو

معنی گانگری - جستجوی لغت در جدول جو

گانگری
(گانگری)
ناحیه ای کوهستانی است در کشور تبت جنوبی (آسیای مرکزی) که پیش آمدگی و امتداد (قراقوروم) را تشکیل داده است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شناگری
تصویر شناگری
عمل شناگر، شنا کردن در آب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادگری
تصویر دادگری
عمل دادگر، حکم کردن به عدل و داد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یگانگی
تصویر یگانگی
یگانه بودن، یکتایی، دوستی، اتحاد، پیوستگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهنگری
تصویر آهنگری
شغل و عمل آهنگر، برای مثال مرا نیست زآهنگری ننگ و عار / خرد باید و مردی ای بادسار (فردوسی۲ - ۷۶۷)، ساختن آلات و ادوات از آهن، کارگاهی که این کار در آن صورت می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توانگری
تصویر توانگری
توانایی، زورمندی، قدرت، کنایه از مال داری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگریز
تصویر انگریز
گیاهی پر خار و دارای گل های زرد
انگلیس، تلفظ دیگر از نام انگلیس که در هندوستان از زبان پرتغالی گرفته شده و بعد در بعضی کشورهای اسلامی هم متداول شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وانگهی
تصویر وانگهی
پس از آن، از آن گذشته، به علاوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاهگیری
تصویر گاهگیری
سرکشی (اسب) حرونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وانگهی
تصویر وانگهی
آنگاه، وانگه: (فلسفه درسخن میامیزید وانگهی نام آن جدل منهیدا) (خاقانی)، بعلاوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گانگاه
تصویر گانگاه
جایی که در آن جماع بعمل آید محل آرمش رفافگاه
فرهنگ لغت هوشیار
گالری: جانکاس بجلو افتاده و رستم از عقبش روانه شد تا به گالاری بلوری که از سقفش آسمان و ستارگان بخوبی دیده میگشت رسیدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گازرگری
تصویر گازرگری
شغل گازری داشتن رخت شویی: وی (مقنع)، . . در اول گازر گری کردی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به گلنار رنگ گل انار عنابی رنگ، قسمی یاقوت که رنگش بگل انار شبیه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلیگری
تصویر گلیگری
گلکاری، بنایی: و انواع حرف صناعات از گلیگری و آهنگری و درود گری
فرهنگ لغت هوشیار
کژتابی ابریشم تابی: با دیلمان به لاسگری اشتلم کند گرداند و نداند آن شوخ روی شنگ. (سوزنی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یگانگی
تصویر یگانگی
وحدت یکتایی، بی نظیرربی همتایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاهگیر
تصویر گاهگیر
سرکش (اسب) حرون، متلون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توانگری
تصویر توانگری
توانایی قدرت، زورمندی، قوت، ثروتمندی، مالداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانشگری
تصویر دانشگری
دانشمندی، دانایی فضل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دادگری
تصویر دادگری
عمل دادگر عدالت، حکومت به عدل و داد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگوری
تصویر انگوری
شرابی که از انگور بگیرند
فرهنگ لغت هوشیار
عمل و شغل چلنگر ساختن چیزهای خرد آهنی از قبیل قفل کلید چفت و رزه. میخ انبر و مانند آنها، دکان چلنگر
فرهنگ لغت هوشیار
هماهنگی دمسازی، پرده ایست مرکب از مقام عراق و اصفهان، نوعی از ساز هوایی (ساز بادی)
فرهنگ لغت هوشیار
عمل آهنگر، پیشه آهنگر حدادی، دکان آهنگر، حقی که باهنگر ده و قریه در ازاء خدماتی که انجام میدهد داده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازنگری
تصویر بازنگری
((نِ گَ))
تجدید نظر، بازبینی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یگانگی
تصویر یگانگی
وحدت، توحید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برنگری
تصویر برنگری
مشاهده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رایگری
تصویر رایگری
ریاضی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همنگری
تصویر همنگری
مناظره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وانگهی
تصویر وانگهی
در ضمن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نگارگری
تصویر نگارگری
نقاشی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جانوری
تصویر جانوری
حیوانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازنگری
تصویر بازنگری
تجدید نظر، مرور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دادگری
تصویر دادگری
عدل، احقاق، عدالت
فرهنگ واژه فارسی سره