جدول جو
جدول جو

معنی گالینگا - جستجوی لغت در جدول جو

گالینگا
قدم، گم ناپیدا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از الینا
تصویر الینا
(دخترانه و پسرانه)
بخشنده، بزرگ، محترم، پرورش دهنده گوسفندان پروار، مرکب از الین عربی به معنی بزرگ یا گوسفند پر دنبه + الف فاعلی فارسی، نام روستایی در نزدیکی رودیار
فرهنگ نامهای ایرانی
نوعی کاغذ ضخیم به رنگ های مختلف که بیشتر برای ساختن جلد کتاب به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی سمّی که میان زراعت جو و گندم می روید و غوزۀ آن شبیه غوزۀ لاله است که خوردن آن باعث دیوانگی می شود
فرهنگ فارسی عمید
(گْلی / گِ)
میشل ایوانویچ (1803- 1857 میلادی). مؤسس مدرسه موسیقی مدرن روس، متولد در نووسپاس کواا. اپرای زندگی تزار از ساخته های او است
لغت نامه دهخدا
جای نهادن بالین آنجاکه بالین نهند
لغت نامه دهخدا
(یُ)
منتجوشه. مینخوشه. سنبل اقلیطی. سنبل رومی گویند.
1- میبخوشه: شرابی که در داخل آن عصارۀ والریان بکار رفته باشد.
2- منتجوشه = مصحف میبخوشه.
3- سنبل اقلیطی (سنبل رومی) (سنبل العصافیر) بگونه ای از گیاه سنبل الطیب اطلاق میشود که آن را والریانا سلتیکا می نامند
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی است از دهستان رحیم آباد بخش رودسر شهرستان لاهیجان که در 14 هزارگزی جنوب رودسر و 2 هزارگزی جنوب باختر رحیم آباد در دامنه واقع است. ناحیه ایست با آب و هوای معتدل مرطوب و 338 تن سکنه، آب آنجا از نهر پل رود تأمین میشود. محصول عمده آن برنج و چای و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو است. عباس آباد نیز جزء بالنگا محسوب شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
ژزف سیمون. ژنرال و مرد اداری فرانسه متولد در سن بئا و متوفی در ورسای. (1849- 1916 میلادی). در سودان و سنگال تونکن لیاقت بخرج داده و شهرت یافت. و ماداگاسکار را در زمان ژنرالی خود منظم ساخته و بدان سر و سامانی بخشید. در سال 1934 میلادی حاکم پاریس گردید. در فتح مارن تشریک مساعی کرد و بین سال 1914- 1915 میلادی وزیر جنگ بود. لقب مارشالی را پس از مرگ در سال 1921 بدو دادند
لغت نامه دهخدا
گل، یونانیان و رومیان قدیم این کلمه را به فرانسه اطلاق مینمودند، ولی مصداق گالیا، از فرانسۀ امروزی بزرگتر بود چنانکه کشور بلژیک و اراضی واقع در مجرای راین را در بر داشت و از دو جهت مشرق و شمال شرقی با سلسلۀ جبال آلپ و مجرای راین محدود بود و پس از تصرف رومیان حدود تقسیمات ملکی و سیاسی تغییر پیدا کرد و مدت زمانی بقسمت شمالی ایتالیا نیز نام گالیا را اطلاق مینمودند، و برای تشخیص، این یکی را، گالیا چیز آلپینه (یعنی غالیای این وری آلپ) و آن دیگری را گالیاترالس آلپینه (یعنی گالیای آن وری آلپ) میخواندند، با وجود اینکه در جهت شمال شرقی از ممالک واسعۀ مذکور بعضی از اقوام صغیرۀ منسوب نژاد ژرمن مثال بلژها، و در جانب جنوب پاره ای از اهالی همجنس ایبرهای اسپانیول میزیستند و نیز جمعی از مهاجران یونانی که برخی از قصبات مانند مارسیل را تأسیس نموده اند در سواحل بحرسفید رحل اقامت انداخته بودند، باز با این حال قسمی از اهالی یا اقوام گال انتساب داشتند، گالها یعنی کلت ها آن دسته از اقوام آریائی بودند که بیش از همه به اروپا وارد شده اند و دسته های تالی یعنی ایلری گتها، و اسلاوها بتعاقب اینان پرداخته پراکنده شان ساخته اند، در نتیجه تا طرفهای غربی اروپا انتشار پیدا کرده و در یک حال نیم وحشی زندگی کرده اند و تا (587 قبل از میلاد) نام و نشانی با شوکت و شأن در تاریخ بوجود نیاورده اند، از این تاریخ به بعد اقوام ژرمنی اینان را در تحت فشار خود قرار داده بودند و در نتیجه از جبال آلپ سرازیر شده به جهات شمالی ایتالیا و برخی به یونان و آسیای صغیر آمده اند، در اراضی ولایت آنقرۀ امروزی جایگیر گشته اند قطعۀ پهناوری برای خود تملک نموده وگالاتیا نامیده اند، و در آن دورها گالها به دلاوری و سلحشوری شهرت یافته به کرات و مرات با رومیان دست و پنجه نرم کرده اند، و رومیان پس از کسب نیرومندی کافی بقیمت محاربات زیاد (163 قبل از میلاد) گالیای چیز آلپینه یعنی شمال ایتالیا را از چنگ گالها درآورده اند و بعدها به تکمیل فتوحات خویش پرداختند و بسال 121 قبل از میلاد قسمت ترالس آلپینه یعنی قطعۀ جنوب شرقی فرانسۀ کنونی را تصاحب کرده اند ’پرووانسه’ یعنی ایالت نامیده اند که فعلاً هم به این اسم خوانده میشود، بالاخره از 58- 50 قبل از میلاد یعنی در ظرف مدت 8 سال قیصر مشهور یولیوس تمام قطعۀ گالیا را به چنگ آورد و به کشور روم ملحق ساخت، و تا قرن پنجم میلادی گالیا در دست رومیان ماند، بعداً بدست فرانکهای متجاوز از ژرمن افتاد پس اسم گالیا متروک و نام فرانسه بمناسبت نام فاتحین جدیدروی کار آمد گالها با یک زبان مخصوص تکلم می نمودند که با سایر السنۀ آریائی مناسبت و مشابهتی دارد، دربرخی از نقاط خطۀ برتانیه از فرانسه و در گال یا والس از انگلستان بقایای گالهای قدیم موجودند و سکنۀجبال اسکوتستان و ایرلاند هم، از این قبیل مردمانند زبان قدیمی خود را تاکنون حفظ نمودند از آثار کتبی زبان قدیم گال چیزی در دست نیست، محققین ماهیت آن را از کلمات محفوظه در تواریخ معلوم نموده اند، گرچه زبان فرانسۀ کنونی، از امتزاج و اختلاط زبان گالهای باستانی با دو قوم لاتن و فرانک پدید آمده ولی این زبان کلمات زیادی از آن زبان در بر ندارد، قسم اعظمش از کلمات محرفۀ لاتن بوجود آمده است، گالها قومی سلحشور و جنگاور بوده اند و هیچ گاه بی اسلحه نمی ماندند، زوبین و سپر و تیغ معمول از مس را از خود دور نمی کردند، صنف برزگر اسیر و مایۀ عیش جنگاوران بودند، دین مخصوص مسمی به ’درویید’ داشتند علائم طبیعی را محترم میشمردند، و برای پرستش آنها انسان قربان میکردند و طبقۀ راهب هم در ایشان نفوذ کامل داشت و به ساحری و جادوگری و طبابت مشغول بودند، و در حال نیم وحشی زندگانی مینمودند، دایرۀ حکومت و پرستشگاهشان عبارت بود ازجنگل ها، تخته پوستی روی حیوانات میگذاشتند سوار بر ارابه میشدند، در حالی که زین و رکابی در بین نبود
لغت نامه دهخدا
یک نوع کاغذ ضخیم که برای ساختن جلد کتاب بکار میرود که برنگهای مختلف میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
((گُ))
نوعی کاغذ ضخیم به رنگ های گوناگون که بیشتر در ساختن جلد کتاب به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
دو شاخه ی متصل به سبد و زنبیل میوه چینی، قلاب چوبی که با آن آب از چاه کشند
فرهنگ گویش مازندرانی
ایستگاه موقتی گوسفندان در مراتع
فرهنگ گویش مازندرانی
جا مکان مقر
فرهنگ گویش مازندرانی
خانه ی جاودانه
فرهنگ گویش مازندرانی
بالش، زیر سری، پارچه ای که چهارگوشه ی آن را گره زنند و
فرهنگ گویش مازندرانی
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی