جدول جو
جدول جو

معنی گالگوس - جستجوی لغت در جدول جو

گالگوس(گالْ لِ گُ)
ریشه یا مادۀ مکرر مولیدن، ، عمل این دست آن دست کردن، عمل مس مس کردن، (یادداشت مؤلف)، عمل درنگیدن و تأخیر کردن:
برای تو مهان در انتظارند
سبک تر رو چرا در مول مولی،
مولوی،
منتظر در غیب جان مرد و زن
مول مولت چیست زوتر گام زن،
مولوی،
و رجوع به مول و مول مول زدن و مول مول کردن شود،
کلمه امر یعنی باش و درنگ کن و به جائی مرو، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قالوس
تصویر قالوس
(پسرانه)
نام پیری رومی و پیغام گزار قیصر روم به لهراسب پادشاه کیانی، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از الکوس
تصویر الکوس
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی و از سپاهیان افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
فلز کمیاب نقره ای رنگ که در حرارت ۳۰ درجه سانتی گراد ذوب می شود و در ساخت دماسنج برای دماهای بالا و به عنوان نیمه رسانا به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
از مردم آتن و یکی از شاگردان افلاطون است، (تاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک ص 24)
لغت نامه دهخدا
تامس رابرت، اقتصاددان و کشیش انگلیسی (1766 - 1834م،) وی نویسندۀکتاب ’گفتاری درباره منشاء جمعیت’ است، عقاید و نظریات خاص وی درباره تکثیر نفوس مایۀ بحث و گفتگوی بسیاری گردید، مالتوس می گوید اگر از ازدیاد نفوس جلوگیری نشود جمعیت روی زمین به نسبت تصاعد هندسی افزایش می یابد در صورتی که اسباب معیشت و مواد حیاتی به نسبت تصاعد عددی افزایش پیدا می کند، بنابراین برای ازبین بردن عواملی چون جنگ و بیماری و فقر و فساد، جلوگیری از ازدیاد بیش از حد جمعیت امری ضروری است، (از اعلام وبستر)، در سدۀ نوزدهم مالتوس اقتصادشناس انگلیسی از افزایش سریع جمعیت به وحشت افتاد، مالتوس گمان می برد که ثروت اجتماع و سطح زندگی مردم تابع دو عامل - تعداد جمعیت و مقدار خوراک - است، از این رو افزایش جمعیت را مقدمۀ کاهش خوراک و پایین آمدن سطح زندگی شمرد و اعلام داشت که جمعیت موافق تصاعد هندسی بالا می رود، در صورتی که توسعۀ زمینهای فلاحتی بنا برتصاعد عددی صورت می گیرد، (زمینۀ جامعه شناسی، اقتباس دکتر آریان پور ص 255)
لغت نامه دهخدا
نویسندگان قدیم، مرغاب را مارگوس ضبط کرده اند، (از تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2189)، و رجوع به مرغاب شود
لغت نامه دهخدا
مبارز بود، شاعر گوید:
بیاید بمیدان یکی گاوگور
که افزون بد او را ز صد گاو زور،
؟ (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 164 و حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
لغت نامه دهخدا
آنکه پره و لالۀ گوش بسوی رو خمیده دارد، اخذی ̍، (دستوراللغه)، اخطل، آویخته گوش، سست گوش
لغت نامه دهخدا
تاریک، سیاه، رجوع به گاوگون شدن شود
لغت نامه دهخدا
(لِ وِ)
عالم سامی شناس فرانسوی که در 1869 میلادی لباس اعراب بدوی پوشیده داخل عربستان شد و هفتاد سند راجع به زبان سامی به دست آورد. رجوع به ایران باستان ص 49 شود
لغت نامه دهخدا
(لِ)
یکی از امپراطوران روم درداچیا یعنی رومانیا تولد یافته و در ابتدای حال، مرد چوپانی بود بعداً به سربازی پرداخت. در سایۀ ابراز جسارت و شجاعت به درجۀ فرماندهی لشکر نایل گشت، وامپراتور دیوکلسین وی را به پسرخواندگی و دامادی خویش پذیرفت. (292 میلادی) وی را پس از کنستانس کلر به جانشینی منصوب کرده اند و بسنۀ 296 میلادی به لشکرکشی بر علیه نرسی شاه ایران مأمورگردید ولی ابتدا مغلوب و در وهلۀ ثانی غالب شد و شاه را به مصالحه مجبور ساخت و بسال 305 میلادی به همدستی کنستاس به تهدید دیوکلسین و ماکسیمیان پرداخت و دولت را به چنگ انداخت و متعاقباً رفیقش کنستاس به جهان دیگر شتافت، کریوس قسطنطین پسر این یکی را به ظاهر شریک قرار داد و این شریک از یک نام خشک و خالی قیصری بیش نبود پس وی به نام اوگوست امپراطوری خود را اعلان نمود، در خلال این احوال ماکسانس نامی در ایتالیا اعلان سلطنت کرد، گالریوس به طرف او لشکرکشی نمود ولی کاری پیش نبرد و مغلوب گشت به قصبۀ ساردیکا از داچیا پناه برد و بسال 311 میلادی از یک زخم درگذشت وی بغض و عداوت شدیدی نسبت به نصارا داشت، سابقاً دیوکلسین را به تعقیب آنان تحریض مینمود و در زمان خویش هم به پیروان این کیش فشار وارد میساخت. (قاموس الاعلام)
لغت نامه دهخدا
رئیس قبیلۀ کالدونین ساکنین قدیم سرزمین اسکاتلند، وی در سال 84 میلادی از آگریکلا شکست خورد، تاسیت مورخ معروف در کتابی که بنام ’زندگانی آگریکلا’ نوشته است نطقی بسیار عالی که علیه تسلط رومیان ایراد شده نسبت داده و آن را نقل میکند
لغت نامه دهخدا
(گُرْ گو)
پادشاه سالامین در زمان داریوش بزرگ. (از ایران باستان ج 1 ص 650)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
پترس. مستشرق هلندی است که به نام سلستین معروف گردید و برای رسیدگی به اوضاع مسیحیان در سال 1670 میلادی به هند مسافرت نمود. و در سورات هندوستان درگذشت و کتاب (اقتدای به مسیح) را به زبان عربی ترجمه نمود
یاکوب. مستشرق هلندی که در سالهای (1596-1667 میلادی) میزیسته و مهمترین مؤلفات او فرهنگ عربی به لاتینی است که در 1653 میلادی در لیدن به طبع رسید
لغت نامه دهخدا
سرسلسلۀ خانوادۀ کالپورنیوس بوده است، (ترجمه تاریخ تمدن قدیم ص 496)
لغت نامه دهخدا
بمعنی کالجوش است، (برهان) (آنندراج) (از شعوری ج 2 ورق 242)، و آن نان ریزه ریزه کرده باشد که با کشک و روغن و مغز گردکان و ادویه گرم جوشانیده خورند و آن را در خراسان اشکنه قروتی گویند، (برهان)، اشکنۀ کشک دار، رجوع به کالجوش شود
لغت نامه دهخدا
فلاویوس، از سومین سلسلۀ پادشاهان کاپادوکیه، بدین ترتیب: فرناک کاپادوکی، آتس سا خواهر کبوجیۀ دوم، گالوس، او در جنگی که ضد پارتیان می کرد چهار جراحت برداشت و در اثر همان جراحات درگذشت، رجوع به ایران باستان ص 2129 و 2360 و 2361 شود
امپراطور پنجم روم از سال 251 تا 253 میلادی والرین جانشین وی گردید
لغت نامه دهخدا
ولایت قندهار راگویند، (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)، فرهنگ شعوری این لغت را باسبوس ضبط کرده است، ولایت قندهار، (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج)، نام قدیم ولایت قندهار که از بلاد افغانستان است، (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
کرنلیوس، شاعر لاتن، دوست ویرژیل (66- 26 قبل از میلاد)، از مراثی وی چیزی بجا نمانده است
لغت نامه دهخدا
(لِ)
نام نهری است در دو ایالت هوئسکه ساراگوسه، که در تنگۀ سالنت از بغازجبال پیرنه سرچشمه گرفته بسوی جنوب جریان دارد، و پس از عبور از میان سالنت و دیگر قصبات و آبیاری مقداری از اراضی لمحه ای بطرف مغرب و باز بسمت جنوب متمایل میگردد پس دشت سارگوسه را سیراب میسازد در جلو این شهر از طرف چپ وارد نهر ابره میشود و طول مجرایش به 175 هزار گز بالغ میگردد. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(بَ لَ / لِ)
فالگیر، رجوع به فالگو شود
لغت نامه دهخدا
عملی که زنان در شب چهارشنبه سوری کنند، و آن ایستادن بر سر چهارراه ها و تفأل و تطیر به گفتار عابرین باشد، (یادداشت بخط مؤلف)، به آواز مردم گوش گذاشته از سخن آنها فال گرفتن، (آنندراج)، رجوع به فال و فال کلند شود
لغت نامه دهخدا
نام یکی ازاسبهای آشیل پهلوان معروف یونان بود، این اسب را پوزئیدون به ’پله’ هنگام عروسی او با ’تتیس’ هدیه کرده بود، پس از آنکه آشیل ازدنیا رفت، پوزئیدون این اسب و اسب دیگر آشیل یعنی گزانتوس را پس گرفت، (از فرهنگ اساطیر یونان ص 134)
نام یکی از سگهای اکتئون پسر آپولون بوده است، (از فرهنگ اساطیر یونان ص 134)
لغت نامه دهخدا
ولایت قندهار را گویند، (برهان قاطع) (شرفنامۀ منیری) (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
مقلوب چاپلوس، (برهان) (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج)، فریب دهنده، (برهان)، و رجوع به چاپلوس شود
لغت نامه دهخدا
الاسکندرانی، یکی از فلاسفه ای است که در ایام فترت بین ابقراط و جالینوس میزیسته، (عیون الانباء ج 1 ص 36)
لغت نامه دهخدا
به یونانی، ملبوس، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
عملی که زنان در شب چهارشنبه سوری برای اطلاع از آینده (ازدواج بهبود مرض و غیره) کنند و آن چنان است که نیت کنند و در سر چهارراهی ایستند و بسخن نخستین کسانی که از آنجا رد شوند گوش دهند و همان را تعبیر کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فالگوی
تصویر فالگوی
آنکه فال زند و پیش بینی کند فالگیر فال زن
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته شاهدانه دروغی گونه ای شاهدانه است که آن را شاهدانه کاذب نیز گویند و در طب عوام در تسکین سرفه و درد سینه به کار می رفته است و به علاوه آنرا دارای خاصیت مدر می دانستند راس الهر غالیوبسیس غاغالس منتن الرایحه. توضیح به نظر می آید که غالیس محرف کلمه غالیوبسیس باشد و کلمه اخیر معرب لاتینی آن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالوس
تصویر بالوس
کافور مغشوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاوگون
تصویر گاوگون
تاریک و روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاوگون
تصویر گاوگون
تاریک و روشن، سیاه و سفید
فرهنگ فارسی معین