جدول جو
جدول جو

معنی گاراژ - جستجوی لغت در جدول جو

گاراژ
محوطۀ معمولاً سرپوشیده ای واقع در ساختمان که به نگهداری اتومبیل ها اختصاص دارد، پارکینگ، محلی که در آن اتومبیل ها را تعمیر می کنند، تعمیرگاه، مؤسسۀ حمل و نقل بار و مسافر
فرهنگ فارسی عمید
گاراژ
جائی که اتومبیل را در آن گذارند، جائی که مسافران برای تهیۀ بلیط مسافرت و سوار شدن بدانجا روند، جائی که رانندگان مسافران و بار را از آنجا سوار کنند و بدانجا پیاده کنند
لغت نامه دهخدا
گاراژ
جائی که مسافران برای تهیه بلیط مسافرت و سوار شدن بدآنجا روند
تصویری از گاراژ
تصویر گاراژ
فرهنگ لغت هوشیار
گاراژ
جای اتومبیل، محلی که اتومبیل ها را در آن جا می گذارند
تصویری از گاراژ
تصویر گاراژ
فرهنگ فارسی معین
گاراژ
توقفگاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گاراژ
اگر بیننده خواب ببیند که در گاراژ است و نداند برای چه کاری به آن جا آمده است تحولی در زندگی او پیدا می شود. – این جا منظور از گاراژ ترمینال است – اگر بیننده خواب ببیند که در گاراژ انتظار مسافری را دارد، میهمانی برای او میرسد یا خبری به او می دهند و اهمیت این خبر و میهمان بستگی به حالت بیننده خواب دارد. اگر خوشحال باشد خبری خوش دریافت می کند یا میهمانی برایش می رسد که دوستش دارد و چنان چه غمین و گرفته باشد خبری بد به او می دهند یا میهمانی مزاحم برای او می رسد. اگر بیننده خواب در گاراژ عازم سفر باشد ولی نداند به کجا می خواهد برود خوب نیست. اگر جوانی در خواب ببیند در گاراژ است و خود او باید رانندگی کند و عده ای مسافر را جا به جا نماید خوب است زیرا خواب او می گوید جوان زندگی خانوادگی تشکیل می دهد یا کاری به او محول می کنند که چند نفر را زیر فرمان دارد. اگر زن جوانی ببیند در گاراژ است و با شادی انتظار کسی را دارد که نداند کیست صاحب فرزند می شود. منوچهر مطیعی تهرانی
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گاراژدار
تصویر گاراژدار
صاحب گاراژ
فرهنگ فارسی عمید
فرانسوا، از آباء یسوعیین که بر اثر مباحثات ادبی و فلسفی خود شهرت یافته است، (1585- 1631 میلادی)
لغت نامه دهخدا
پیرژان، آوازه خوان فرانسوی نوۀ ژزف گارا، متولد در بردو (1764- 1823 میلادی)
دومینیک ژزف، سیاستمدار فرانسوی متولد در باین (1749-1833 میلادی)
لغت نامه دهخدا
عمل گاراژدار، گاراژ داشتن، به کار گاراژ پرداختن، رجوع به گاراژ و گاراژدار شود
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ / تُ رَ / رُو)
دارندۀ گاراژ، متصدی گاراژ، کسی که مسئول حمل بار و مسافران است، رجوع به گاراژ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اراژ
تصویر اراژ
فرانسوی توفبار
فرهنگ لغت هوشیار
اتومبیلی را وارد گاراژ کردن، یا برن گاراژ، هنگامی که صاحب ماشین بخواهد راننده را جواب کند گوید: بزن گاراژ، یعنی ماشین را وارد گاراژ کن و سویچ را تحویل ده، ولش کن، اهمیتی نمیدهم
فرهنگ لغت هوشیار
پاساد داری عمل و شغل گاراژدار، اجرت نگاهبانی ماشین و وسیله نقلیه: شبی... . ریال از ما گاراژداری میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاراژ دار
تصویر گاراژ دار
پاساد دار
فرهنگ لغت هوشیار