معنی گاراژدار - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گاراژدار
گاراژدار
گاراژدار
دارندۀ گاراژ، متصدی گاراژ، کسی که مسئول حمل بار و مسافران است، رجوع به گاراژ شود
لغت نامه دهخدا
گاراژداری
گاراژداری
عمل گاراژدار، گاراژ داشتن، به کار گاراژ پرداختن، رجوع به گاراژ و گاراژدار شود
لغت نامه دهخدا
گارژدار
گارژدار
کسی که امور گاراژ را بعهده دارد دارنده گاراژ متصدی گاراژ: با گاراژدار قرار گذاشته بودم که طرف عصری مسافر حرکت کند
فرهنگ لغت هوشیار
گاراژ داری
گاراژ داری
پاساد داری عمل و شغل گاراژدار، اجرت نگاهبانی ماشین و وسیله نقلیه: شبی... . ریال از ما گاراژداری میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
دارادار
دارادار
دار و گیر، دیر پاییدن، ثبات داشتن و مدارا کردن و بسیار ماندن، (برهان) : روز دارادار و بردابردِ میدان نبرد هر غلام شه، بمردی همنبرد زال باد، سوزنی، رجوع به داردار شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.