جدول جو
جدول جو

معنی کیکاوس - جستجوی لغت در جدول جو

کیکاوس(کِ کَ)
دهی از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بهبهان است و 923 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
کیکاوس(کَ / کِ وو)
به معنی عادل و اصیل و نجیب باشد، چه کی به معنی عادل و کاوس به معنی اصیل و نجیب هم آمده است. (برهان) (آنندراج). عادل و اصیل و نجیب. (ناظم الاطباء). رجوع به ’کی’ و ’کاوس’ و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
کیکاوس(کَ / کِ وو)
نام یکی از چهار پسر کیقباد است. (برهان) (آنندراج). نام دومین پادشاه از سلسلۀ کیان. (ناظم الاطباء). دومین پادشاه کیانی، و به قول بندهش و بسیاری از مورخین پسر اپیوه و نوۀ کیقباد است. این اسم در اوستا کوی اوسن یا اوسذن می باشد. (یشتها تألیف پورداود صص 227- 237). رجوع به همین مأخذ و مجمل التواریخ صص 45- 48 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کیاوش
تصویر کیاوش
(پسرانه)
مانند پادشاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کیکاووس
تصویر کیکاووس
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین پادشاه کیانی، پسر کیقباد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از متکاوس
تصویر متکاوس
قافیه ای که در آن چهار حرف متحرک پس از آخرین حرف ساکن آمده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاکتوس
تصویر کاکتوس
گیاهی بوته ای یا درختی، بومی آمریکا، با ساقه و برگ های ضخیم، آب دار و پر از تیغ که گل های رنگین دارد، هر یک از گیاهان خاردار زینتی
فرهنگ فارسی عمید
(تِ)
نام مردی دانا و عالم و فصیح. (ناظم الاطباء). در اشتینگاس بدین معنی کیغانس آمده است
لغت نامه دهخدا
تیره ای است از گیاهان که اصل آنها امریکائی است، با تیره های دیگر اختلاف کلی دارند زیرا که ساقه های آنها بسیار ضخیم شده و غالباً از حالت استوانه ای خارج گشته و برگهای آنها بصورت خارهای کوچکی در نقاط مختلف ساقه درآمده است و آن گلهای گوناگون دارد، این گیاهان را در ایران بر حسب شکل ساقه بنام های گل مار و گل خنجری و گل تافتونی مینامند، (گیاه شناسی گل گلاب ص 229)، زبان مادرشوهر،
، انجیر هندی، صبار، انجیر فرنگی، شجرالصبار، (فرهنگ نفیسی) (گیاه شناسی گل گلاب ص 230)
لغت نامه دهخدا
(کُکْ / کَ وَکْ)
به معنی کج و ناراست باشد. (برهان) (آنندراج). کج و ناراست. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
یکی از حکما که در صنعت کیمیا بحث کرده و بعمل اکسیر تام دست یافته است. (الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(لَ کَ)
جزیرۀ لنکاوس، نام جزیره ای از اقیانوس منجمد جنوبی. (نخبهالدهر دمشقی ص 100). لنگبالوس. لنجبالوس. و رجوع به لنجبالوس و لنگبالوس شود
لغت نامه دهخدا
(شاسْ سو)
کیشی سیم. از بلاد زاگروس بوده است که در 716 قبل از میلاد سارگن آن را فتح کرد. (تاریخ کرد تألیف رشید یاسمی ص 73)
لغت نامه دهخدا
کشواس، نژاد بومی و مقتدر کشور پرو است، این قوم در قرن پانزدهم میلادی از جنوب کلمبیا تا شمال آرژانتین را زیر تسلط خود داشت، مردمی متمدن بودند و خورشید را ستایش می کردند، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
بخش حومه، نام یکی از بخشهای سه گانه شهرستان مهاباد است که از 443 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل گردیده و جمعیت آن با شهر مهاباد در موقع تألیف فرهنگ جغرافیایی ایران 96660 تن بوده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4). و رجوع به مهاباد (شهرستان) و مهاباد (شهر) شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ وِ)
گیاه بسیار و بریکدیگر نشسته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، توبرتو و برهم. (آنندراج). گوشت توبرتو شده و بسیار برهم نشسته. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تکاوس شود، به اصطلاح عروض در پی هم آمدن چهار حرکت باجتماع دو سبب چون ضربنی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و آن چهار متحرک و ساکنی است چنانکه فعلتن که از مستفعلن خیزد و این فاصله کبری است و شرح آن در قسم عروض داده آمده است و گفته شده که این قافیت در شعر پارسی خوش آینده نباشد چنانکه متکلفی گفته است:
گریار من غم دلم بخوردی
زین بهترک به حال من نگردی.
و اشتقاق این لفظ از تکاوس است بمعنی انبوهی و مزاحمت و گویند نبت متکاوس، یعنی گیاهی درهم رسته و بهم بیرون شده و به سبب کثرت متحرکات این قافیت، و دوری آن از اعتدال آن را بتزاحم گیاه و درهم رستگی آن تشبیه کردند. (المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 206)
لغت نامه دهخدا
(وی ی)
منسوب به کیمیاء. (ناظم الاطباء). کیمی ّ. منسوب به کیمیاء. (از اقرب الموارد) ، عالم به کیمیا. ج، کیماویون. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
نام شهری است که تولد شاکمونی که به اعتقاد کفرۀ هند پیغمبر صاحب کتاب است آنجا باشد. (برهان). نام شهری بوده از هندوستان که شاکمونی که گروهی از اهالی هندوستان او را پیغمبر دانسته اند از آنجاست. (آنندراج). نام شهری که تولد شت شاکمونی که پیغمبر هندوان باشد در آنجا شده. (ناظم الاطباء). تحقیق آن است که این لفظ کتابی هندی است و در اصل ’کیلاس’ به وزن وسواس است و به شین معجمه نیز صحیح است، و آن نام کوهی است عظیم و به اعتقاد یک فرقه از هندوان مسکن ’مهادیو’ نام شخصی است که موکل است بر فنای عالم، و گاهی از راه تیمن نام شهری نیز کنند لیکن نه بر آن وزن که صاحب برهان گفته، و نیز کاری به شاکمونی ندارد. (فرهنگ نظام ج 5، دیباچه، اغلاط برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(کِ بَ)
دهی از بخش شهریار است که در شهرستان تهران واقع است و 510 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
معرب کیکاوس. نام ستاره ای است واین کلمه عجمی است. (از اقرب الموارد). شکلی است بر فلک از اشکال شمالی بصورت مثلث بزرگ. (آنندراج). این لغت روم است و آن را عرب ملتهب خوانند و کواکب او یازده در نصف صورتند و ده خارج و او در میان کوکب ذات الکرسی و کوکب جدی باشد و عرب کوکبی را که بر سینۀ اوست قرحه خوانند و آن را که بر منکب ایمن باشد فرق و آن را که بر پای چپ باشد راعی و میان هر دو پای او به استقامت ستاره ای کوچک باشد مایل به پای چپ آن را کلب راعی خوانند و میان پایهای او و میان جدی چند ستارۀ کوچک باشد که آن را اغنام خوانند. (نفایس الفنون در علم صور کواکب)
لغت نامه دهخدا
در اساطیر یونان، پسر دایدالوس، هنگامی که با بالهایی که پدرش تعبیه کرده بود فرار میکرد زیاد بخورشیدنزدیک شد، مومهایی که در ساختن بالها بکار رفته بودآب شد و وی به دریا افتاد، (دائرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
نقاش معروف معاصراسپانیایی مقیم فرانسه. مولد مالاگای اسپانیا بسال 1881 میلادی یکی از ارکان مکتب کوبیسم. وی بسال 1937 در صف جمهوریخواهان علیه فاشیست ها و فرانکو مبارزه کرد وسرانجام بفرانسه رفت. اکنون مدتهاست که در فرانسه سکونت دارد و شهرت او نیز در این کشور شروع و بمنتهای اوج خود رسیده است. چه در زمینه های گوناگون نقاشی پژوهشی عمیق کرده و آثاری بشیوه های مختلف جدید پدید آورده است. نقاشی های دورۀ اول پیکاسو اختصاص بمردم فقیر و محروم اجتماع دارد ولی پیکاسو چهرۀ این طبقه از مردم را بطور مشخص در آثار خود نمودار نمیسازد بلکه ایشان را بعنوان مظهر طبقۀ خود بطور غیرمشخص روی پرده می آورد. این آثار بیننده را دچار حس همدردی و عطوفت میسازد و هنوز هم در ردیف آثاری قرار دارد که مورد علاقۀ پیکاسو است. پیکاسو از سال 1907 که با براک (رش) نقاش معروف آشنا شد هر دو بکشیدن تابلوهای جدید پرداخته و شیوۀ کوبیسم (رش) را در نقاشی پدیدار ساختند. در سال 1915 پیکاسو بواقعیت توجه بیشتری کرد و در سال 1918 با الگاکوکلووا رقاصۀ بالت ازدواج نمود. پس از زناشوئی تابلوهای متعدد کشید و باز هم روش او تغییر کرد. در حدود سال 1930 بسبکی گروید که بعنوان ’کلاسیک نو’ اصطلاح شد و بالاخره به سبک پیشین خود که ’کوبیسم’ باشد برگشت. تابلوهای پابلو پیکاسو اشکال عجیب و گیج کننده دارد و معمولاً مورد تفسیر واقعمیشود ولی خود پیکاسو با توضیح نقاشی مخالف است و میگوید: ’آنها که میکوشند نقاشی ها را توضیح بدهند هیچوقت نتیجۀ صحیح نمی گیرند و اصولاً نقاش برای سبک کردن بار احساسات خود نقاشی میکند’. پابلو پیکاسو درین اواخر گذشته از نقاشی به کوزه گری و ساختن کوزه هایی به اشکال مخصوص نیز پرداخته است. (از فرهنگ امروز)
لغت نامه دهخدا
(وُ)
بلغت یونان قسمی از قولنج است و آن مهلک میباشد. (برهان) (آنندراج). بیونانی ئیلئوس. (اشتینگاس). انسداد روده ها در نتیجۀ یک آماس، قولنج روده ای. (فرهنگ فارسی معین). نوعی از قولنج است. لکن در روده های بالائین افتد و تفسیر ایلاوس به تازی رب ارحم است، یعنی ای خداوند رحم کن. (یادداشت بخط مؤلف). قال العلامه: و هو وجع معدی یعرض الامعاء العلیاء فیمنع نفوذ الثقل، حتی یخرج من الفم، و تفسیره علی ما ذکر جالینوس یارب ارحم. و علی ما ذکره بقراط، المستعاذ منه و قال فی فصوله اذا حدث عن القولنج المستعاذ منه قی ٔ و فواق و اختلاط ذهن فذلک دلیل سوء و قال من حدث به تقطیر البول القولنج المعروف بایلاوس فانه یموت فی سبعه ایام. (بحر الجواهر) ، مسافت در شب با تندی و چالاکی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نام دانشمندی یونانی است. (نخبه الدهر دمشقی)
لغت نامه دهخدا
تو بر تو بر هم، انبوه شونده دست و پا گیر، در هم رسته انبوه شونده مزاحم، درهم رسته، چهار متحرک و یک ساکن است چنانک فعلتن که از مستفعلن خیزد و این فاصله کبری است و در شعر فارسی خوشایند نیست چنانک متکلفی گفته: گریار من غم دلم بخوردی زین بهترک بحال من نگردی
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی خار دار خار مار تافتونی گل مار خارستون خنجری گیشدر تیغبرگ تیغی از گیاهان گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته تیره خاصی بنام خود میباشد و جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان محسوب میشود. اصل این گیاه از آمریکا است و با تیره های دیگر دو لپه ییها تفاوت کلی دارد زیرا ساقه انواع این گیاه بسیار ضخیم است و از حالت استوانه یی خارج شده است و برگها نیز شکل اصلی خود را از دست داده و بصورت خار های کوچکی در نقاط مختلف در آمده است. کاکتوس گلهای گوناگون دارد و دارای اقسام بسیار است که بر حسب شکل ساقه در ایران آنها را بنامهای گل مار و گل خنجری و گل تافتونی مینامند. اقسام مختلف این گیاه بعنوان گیاه تجملی در گلخانه و باغ و اطاق نگهداری میشود و برخی انواع کاکتوس درختهای بلند بارتفاع 15 تا 20 متر تشکیل میدهند و برخی اقسام آن جهت علوفه حیوانات در آمریکای جنوبی و الجزایر و تونس کشت میشود (معمو نوع بی خار آنرا بمنظور علوفه کشت میدهند) و نوعی از کاکتوس که بنام کاکتوس نو پال موسوم است غذای قرمز دانه است و در نقاطی که قرمز دانه تشکیل میشود کشت میگردد ککتوس صبیر انجیر فرنگی تین شوکی انجیر خار دار انجیر هندی انجیر مصری انجیر فرعونی صبار انجیر بربری انجیر یمنی انجیر اسپانیولی انجیر عربی انجیر مغربی رقع انجیر غربی. توضیح این گیاه دارای الکالوئیدی بنام کاکتین است که مقوی قلب میباشد و در مورد آنژین سینه از آن استفاده میکنند. یا کاکتوس کمبوزه یی. یکی از گونه های کاکتوس است که ساقه اش بشکل هندانه کروی میشود و یکی از گلهای زینتی است انجیر فرنگی خار دار. یا کاکتوس نپال. یکی از گونه های کاکتوس است که بمنظور تغذیه قرمز دانه کشت میشود قرمز انجیر آغاجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیفاوس
تصویر قیفاوس
یونانی تازی گشته کیکاووس از چهره های سپهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایلاوس
تصویر ایلاوس
انسداد روده ها در نتیجه یک آماس قولنج روده یی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیقاوس
تصویر قیقاوس
پارسی تازی گشته کیکاوس از چهره های سپهری
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی بومی آمریکا دارای ساقه های کلفت پرآب و برگ های به خار تبدیل شده (در بیشتر انواع) دارای گل های درشت و زیبا و میوه های رنگین شبیه انجیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیکاوی
تصویر پیکاوی
تفحص
فرهنگ واژه فارسی سره
پسر هزار اسف (اسب) از شاهان پادوسبانی رستمدار تبرستان که
فرهنگ گویش مازندرانی
بیهوده
فرهنگ گویش مازندرانی
نوع ویژه ای از شکار پرنده در شب
فرهنگ گویش مازندرانی
از شاهان زیاری که به مدت بیست و هشت سال در گرگان و بخشی از
فرهنگ گویش مازندرانی