جامه ای را گویند که از هفت رنگ بافته باشند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). با کاف پارسی (گلیون) است مخفف انگلیون. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به گلیون و انگلیون شود
جامه ای را گویند که از هفت رنگ بافته باشند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). با کاف پارسی (گلیون) است مخفف انگلیون. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به گلیون و انگلیون شود
کلان. قید چوبی که پشت در نصب کنند و در را بدان بندند. (فرهنگ فارسی معین). کلان. کلیدان. غلق. فلج. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چفت و بست پشت در. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده). و رجوع به کلان شود
کلان. قید چوبی که پشت در نصب کنند و در را بدان بندند. (فرهنگ فارسی معین). کلان. کلیدان. غلق. فلج. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چفت و بست پشت در. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده). و رجوع به کلان شود
قصبه ای از دهستان جمعآبرود است که در بخش حومه شهرستان دماوند و در 24 هزارگزی جنوب دماوند واقع است، سردسیر و کوهستانی است و 3500 تن سکنه دارد، مسجد جامع آن قدیمی است، مزرعۀ برن هشت و دو مزرعۀ دیگر جزء این ده می باشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
قصبه ای از دهستان جمعآبرود است که در بخش حومه شهرستان دماوند و در 24 هزارگزی جنوب دماوند واقع است، سردسیر و کوهستانی است و 3500 تن سکنه دارد، مسجد جامع آن قدیمی است، مزرعۀ برن هشت و دو مزرعۀ دیگر جزء این ده می باشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
به یونانی به معنی پخته و رسیده باشد و به اصطلاح اطبا اولین طبخی را گویند که غذا در معده می یابد. (برهان) (آنندراج). غذا که در معده طبخ اول یافته مثل آش جو می گردد. (غیاث). مایعی که در امعای دقاق تولید می شودو منتج از هضم اغذیه می باشد، و این لفظ در لغت یونانی به معنی عصیر است. (ناظم الاطباء). خوردنی و آشامیدنی که در معده بیامیزد و چون ماءالشعیر شود. (مفاتیح العلوم، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). لفظی است یونانی، و آن طعام باشد، چون هضم شود در معده جوهری روان گردد چون آردابه. (از یادداشت ایضاً). از یونانی خولس به معنی عصاره و مایع، و در طب عبارت است از استحالۀ کیموس بعد از خروج آن از معده به معاء دقیق، به جوهر سیال دیگری شبیه به کشکاب. (حاشیۀ برهان چ معین). قیلوس. معرب از یونانی خولس به معنی عصاره و مایع. در اصطلاح پزشکی مواد غذایی داخل معده که با عصیر معدی و دیاستازهای معده آمیخته و مخلوط شده و به صورت مایعی کمابیش غلیظ درآمده. (فرهنگ فارسی معین) : طعامها که خورده شود چون به معده اندرآید حرارت معده آن را بگوارد و آب که از پس طعام خورده شود با آن بیامیزد تا حرارت معده تمام آن را بپزد و بگوارد و چون کشکابی کند، آن را کیلوس گویند. (ذخیرۀخوارزمشاهی، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کیلوس اندر جگر پخته شود و غذای راستینی شود و غذای راستین خون است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، از یادداشت ایضاً)
به یونانی به معنی پخته و رسیده باشد و به اصطلاح اطبا اولین طبخی را گویند که غذا در معده می یابد. (برهان) (آنندراج). غذا که در معده طبخ اول یافته مثل آش جو می گردد. (غیاث). مایعی که در امعای دقاق تولید می شودو منتج از هضم اغذیه می باشد، و این لفظ در لغت یونانی به معنی عصیر است. (ناظم الاطباء). خوردنی و آشامیدنی که در معده بیامیزد و چون ماءالشعیر شود. (مفاتیح العلوم، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). لفظی است یونانی، و آن طعام باشد، چون هضم شود در معده جوهری روان گردد چون آردابه. (از یادداشت ایضاً). از یونانی خولس به معنی عصاره و مایع، و در طب عبارت است از استحالۀ کیموس بعد از خروج آن از معده به معاء دقیق، به جوهر سیال دیگری شبیه به کشکاب. (حاشیۀ برهان چ معین). قیلوس. معرب از یونانی خولس به معنی عصاره و مایع. در اصطلاح پزشکی مواد غذایی داخل معده که با عصیر معدی و دیاستازهای معده آمیخته و مخلوط شده و به صورت مایعی کمابیش غلیظ درآمده. (فرهنگ فارسی معین) : طعامها که خورده شود چون به معده اندرآید حرارت معده آن را بگوارد و آب که از پس طعام خورده شود با آن بیامیزد تا حرارت معده تمام آن را بپزد و بگوارد و چون کشکابی کند، آن را کیلوس گویند. (ذخیرۀخوارزمشاهی، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کیلوس اندر جگر پخته شود و غذای راستینی شود و غذای راستین خون است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، از یادداشت ایضاً)
قریه ای است در شش فرسخی ری در نزدیکی قوهدالعلیا و بازاری موسوم به کیلین دارد، (از معجم البلدان)، در ناحیت فشابویه سی پاره دیه است، کوشک و علیاباد و کیلین و جرم و قوج اغاز معظم قرای آنجاست، (از نزهه القلوب ص 54)
قریه ای است در شش فرسخی ری در نزدیکی قوهدالعلیا و بازاری موسوم به کیلین دارد، (از معجم البلدان)، در ناحیت فشابویه سی پاره دیه است، کوشک و علیاباد و کیلین و جرم و قوج اغاز معظم قرای آنجاست، (از نزهه القلوب ص 54)
سیمون. پسر میلتیاد سردار سپاه یونان. (ایران باستان ج 2 ص 924). یکی از سرداران سپاه آتن در 510 تا 450 سال قبل از میلاد مسیح و پسرمیلتیاد بود و در جنگ با ایران پیروزیهایی به دست آورد. او پایه گذار و سازمان دهنده فرمانروائی دریائی آتن بود. (از لاروس). رجوع به ایران باستان ج 1 ص 656 و 747 و ج 2 ص 924 شود
سیمون. پسر میلتیاد سردار سپاه یونان. (ایران باستان ج 2 ص 924). یکی از سرداران سپاه آتن در 510 تا 450 سال قبل از میلاد مسیح و پسرمیلتیاد بود و در جنگ با ایران پیروزیهایی به دست آورد. او پایه گذار و سازمان دهنده فرمانروائی دریائی آتن بود. (از لاروس). رجوع به ایران باستان ج 1 ص 656 و 747 و ج 2 ص 924 شود
لیلول، کوهی مشرف بر حلب میان حلب و انطاکیه و بر فراز آن دیده بان بیت لاهاست و هم در آن دهها و مزارعی است، عیسی بن سعدان الحلبی ذکر آن کند و گوید: و یا قری الشام من لیلون لابخلت علی بلاد کم هطالهالسحب مامرّ برقک مجتازاً علی بصری الاوذکرنی الدارین من حلب، (معجم البلدان)
لیلول، کوهی مشرف بر حلب میان حلب و انطاکیه و بر فراز آن دیده بان بیت لاهاست و هم در آن دهها و مزارعی است، عیسی بن سعدان الحلبی ذکر آن کند و گوید: و یا قری الشام من لیلون لابخلت علی بلاد کم هطالهالسحب مامرّ برقک مجتازاً علی بصری الاوذکرنی الدارین من حلب، (معجم البلدان)
در قرن دوم میلادی میزیست. از مردم فنیقیه بود و چون تألیفات خود را به زبان یونانی نوشت به یونانی معروف گشت. کتاب او در تاریخ فنیقیه است و به نام یکی از حکمای قدیم فنیقیه سان خود خونیاتن نام دارد. از کتاب او قسمتهایی باقی مانده است که مربوط به خلقت و اساطیر است و راوسویوس از وی اقتباس کرده، و از همان قسمتها معلوم است که به ارباب انواع یونانی عقیده داشته است. (از ایران باستان پیرنیا ص 87)
در قرن دوم میلادی میزیست. از مردم فنیقیه بود و چون تألیفات خود را به زبان یونانی نوشت به یونانی معروف گشت. کتاب او در تاریخ فنیقیه است و به نام یکی از حکمای قدیم فنیقیه سان خود خونیاتن نام دارد. از کتاب او قسمتهایی باقی مانده است که مربوط به خلقت و اساطیر است و راوسویوس از وی اقتباس کرده، و از همان قسمتها معلوم است که به ارباب انواع یونانی عقیده داشته است. (از ایران باستان پیرنیا ص 87)
شهری است به خراسان از توابع بادغیس، حمداﷲ مستوفی آرد: بادغیس از اقلیم چهارم طولش از جزایر خالدات ’صه ل’ و عرض از خط استوا ’له ک’، قصبات کوه نقره و کوه غنابادو بزرگترین و بست و لب و حاد و از کایرون و کالون ودهستان از توابع آن است، (نزههالقلوب ص 153)، در بعضی از نسخ نزههالقلوب بجای کالون کالو ضبط شده است
شهری است به خراسان از توابع بادغیس، حمداﷲ مستوفی آرد: بادغیس از اقلیم چهارم طولش از جزایر خالدات ’صه ل’ و عرض از خط استوا ’له ک’، قصبات کوه نقره و کوه غنابادو بزرگترین و بست و لب و حاد و از کایرون و کالون ودهستان از توابع آن است، (نزههالقلوب ص 153)، در بعضی از نسخ نزههالقلوب بجای کالون کالو ضبط شده است
ژان. (1564-1509 میلادی). در نواین از ایالت پیکاردی بدنیا آمد و در ژنو بدرود حیات گفت. در اوایل منشی اسقف نواین بود و بعلت تکفل عائلۀ زیاد با تنگدستی میگذراند. در سال 1523 میلادی برای ادامۀ تحصیل به دانشگاه پاریس اعزام شدو در علوم مختلف عصر آشنایی پیدا کرد، و به تشویق پدرش به تحصیل علوم دینی پرداخت و در امور کلیسایی وارد شد. سپس پدرش تغییر فکر داد و فرزندش را به مطالعۀ حقوق واداشت و او را به دانشگاه اورلئان و بورژ اعزام کرد. در شهر بورژ با wo Melchior آلمانی یونان دوست آشنایی نزدیک یافت و در شهر اورلئان بوسیلۀ پسرعمویش Olivetan Robert با عقاید جدید آشنا شد، لیکن معلوم نیست که آنها را در این موقع پذیرفته باشد. از سال 1533 میلادی پیوندهای خود را با مذهب کاتولیک گسست و در شهر پاریس گفتاری ایراد نمود که در آن عقاید جدیدش منعکس است. در نخستین ماههای سال 1534 میلادی بطور قطعی به مذهب پروتستان گروید و در سال 1535 در شهر بال کتاب خود را بنام ’اساس مسیحیت’ بانجام رسانید. این کتاب ابتدا در ماه مارس سال 1536 به زبان لاتینی و سپس در سال 1541 به زبان فرانسه انتشار یافت. در آن فاصله کالون برای تدریس علم کلام به ژنو احضار شده بود. لیکن در سال 1538 میلادی چون به ایجاد تحولاتی در آداب و رسوم شهر و برقراری انضباط شدید اقدام نموده بود از آنجا تبعید شد. در عقاید خود بسیار متعصب بود و پس از بازگشت مجدد به ژنو این شهر را به دژ استوارمذهب پروتستان مبدل ساخت و حریفان خود را با شدت عمل مورد تعقیب قرار داد و از جملۀ قربانیان تعصب او Gruet Jacques و بخصوص Servet Michel است که در سال 1553 سوزانده شد. در پنجم ژوئن سال 1559 میلادی فرهنگستان ژنو را تأسیس نمود و این فرهنگستان بزودی به یکی از کانونهای درخشان علم مبدل گردید. در عین حال عقاید خود را در خارج نیز منتشر میساخت و با فرانسه، هلند، اسکاتلند، انگلستان و لهستان در مکاتبه بود و شاگردانی پرورش میداد که در نقاط مختلف کلیساهایی دایر میکردند. بر اثر همین تلاشهای فوق العاده نیروی جسمانی خود را از دست داد و در 27 مه 1564 میلادی درگذشت. از ازدواج او در سال 1540 میلادی فرزندی به دنیا آمد که در سنین کودکی درگذشت. کالون یکی از نویسندگان قرن 16 است و با بیان دقیق و فصیح علم کلام را تقریر میکند و دارای منطق قوی است. از او علاوه بر کتاب فوق الذکر یک رساله و یک تفسیر مذهبی و نامه هایی باقیمانده است. اصول عقاید: به عقیدۀ کالون انسان بطور طبیعی دارای معرفت خدایی است، لیکن بر اثر سقوط ذهنش تاریک گشته است. بنابراین خداوند در Ecriture (انجیل) نه آن چنان که بذاته هست بلکه آن چنان که در نظر ماجلوه میکند معرفی شده است. روح القدس که انجیل را بما داده و تنهااوست که به تفسیر آن مجاز است، هیچ کلیسایی نیست که شهادت او مافوق تجلی روح القدس در خود ما باشد تقدیرخدایی علم ازلی او نیست بلکه فعالیت بی پایانی است که در پرتو آن بر آسمان و زمین و ارادۀ بشری حکومت میکند و افراد انسانی را بغایتی که منظور اوست سوق میدهد و انسان که خداوند او را به صورت خود آفریده است از آن مقام هبوط کرده است. کالون بدون آنکه کوشش داشته باشد دو نظریه را با هم سازش بدهد اظهارنظر میکند که بشر به علت گناه خود و بر اثر مشیت الهی هبوط کرده است. متعاقب این هبوط طبیعت بشری فساد مطلق پذیرفته و دیگر با هیچ عملی خیر واقعی را قادر نیستیم. به عقیدۀ کالون مسیح ناجی ماست و بجای ما طاعت میکندو رنج میکشد، لیکن اگر در پرتو روح القدس اثر این کار در قلب ما نفوذ نکند ثمرات آن که عبارت از بازگشت واقعی بسوی خدا و سیر دائمی از طریق عبادت بسوی تقدس است مفید فایدۀ نخواهد بود. اعمال ما، ما را نجات نمی بخشد بلکه ایمان که اعمال ناشی از آن است ناجی ماست. کالون به تقدیر ازلی معتقد است و چنین تعلیم میدهد که سعادت اخروی از ازل مقدر است. کلیسا عبارت است از مجموعۀ برگزیدگان که در گذشته میزیسته اند و اکنون نیز میزیند بنابراین کلیسا امر نامرئی است. ’کلیسای مرئی’ مجمع مسیحیانی را نامند که در آن وعظ میشودو با صداقت سخنان آسمانی استماع میگردد و زندگی بی شائبه در آن جریان دارد شارل الکساندر. سیاستمدار فرانسوی که به سال 1734 میلادی در دوئه به دنیا آمد و در سال 1802 میلادی بدرود حیات گفت. وی در سال 1785 میلادی ناظر دارایی فرانسه بود
ژان. (1564-1509 میلادی). در نوایُن از ایالت پیکاردی بدنیا آمد و در ژنو بدرود حیات گفت. در اوایل منشی اسقف نواین بود و بعلت تکفل عائلۀ زیاد با تنگدستی میگذراند. در سال 1523 میلادی برای ادامۀ تحصیل به دانشگاه پاریس اعزام شدو در علوم مختلف عصر آشنایی پیدا کرد، و به تشویق پدرش به تحصیل علوم دینی پرداخت و در امور کلیسایی وارد شد. سپس پدرش تغییر فکر داد و فرزندش را به مطالعۀ حقوق واداشت و او را به دانشگاه اورلئان و بورژ اعزام کرد. در شهر بورژ با wo Melchior آلمانی یونان دوست آشنایی نزدیک یافت و در شهر اورلئان بوسیلۀ پسرعمویش Olivetan Robert با عقاید جدید آشنا شد، لیکن معلوم نیست که آنها را در این موقع پذیرفته باشد. از سال 1533 میلادی پیوندهای خود را با مذهب کاتولیک گسست و در شهر پاریس گفتاری ایراد نمود که در آن عقاید جدیدش منعکس است. در نخستین ماههای سال 1534 میلادی بطور قطعی به مذهب پروتستان گروید و در سال 1535 در شهر بال کتاب خود را بنام ’اساس مسیحیت’ بانجام رسانید. این کتاب ابتدا در ماه مارس سال 1536 به زبان لاتینی و سپس در سال 1541 به زبان فرانسه انتشار یافت. در آن فاصله کالون برای تدریس علم کلام به ژنو احضار شده بود. لیکن در سال 1538 میلادی چون به ایجاد تحولاتی در آداب و رسوم شهر و برقراری انضباط شدید اقدام نموده بود از آنجا تبعید شد. در عقاید خود بسیار متعصب بود و پس از بازگشت مجدد به ژنو این شهر را به دژ استوارمذهب پروتستان مبدل ساخت و حریفان خود را با شدت عمل مورد تعقیب قرار داد و از جملۀ قربانیان تعصب او Gruet Jacques و بخصوص Servet Michel است که در سال 1553 سوزانده شد. در پنجم ژوئن سال 1559 میلادی فرهنگستان ژنو را تأسیس نمود و این فرهنگستان بزودی به یکی از کانونهای درخشان علم مبدل گردید. در عین حال عقاید خود را در خارج نیز منتشر میساخت و با فرانسه، هلند، اسکاتلند، انگلستان و لهستان در مکاتبه بود و شاگردانی پرورش میداد که در نقاط مختلف کلیساهایی دایر میکردند. بر اثر همین تلاشهای فوق العاده نیروی جسمانی خود را از دست داد و در 27 مه 1564 میلادی درگذشت. از ازدواج او در سال 1540 میلادی فرزندی به دنیا آمد که در سنین کودکی درگذشت. کالون یکی از نویسندگان قرن 16 است و با بیان دقیق و فصیح علم کلام را تقریر میکند و دارای منطق قوی است. از او علاوه بر کتاب فوق الذکر یک رساله و یک تفسیر مذهبی و نامه هایی باقیمانده است. اصول عقاید: به عقیدۀ کالون انسان بطور طبیعی دارای معرفت خدایی است، لیکن بر اثر سقوط ذهنش تاریک گشته است. بنابراین خداوند در Ecriture (انجیل) نه آن چنان که بذاته هست بلکه آن چنان که در نظر ماجلوه میکند معرفی شده است. روح القدس که انجیل را بما داده و تنهااوست که به تفسیر آن مجاز است، هیچ کلیسایی نیست که شهادت او مافوق تجلی روح القدس در خود ما باشد تقدیرخدایی علم ازلی او نیست بلکه فعالیت بی پایانی است که در پرتو آن بر آسمان و زمین و ارادۀ بشری حکومت میکند و افراد انسانی را بغایتی که منظور اوست سوق میدهد و انسان که خداوند او را به صورت خود آفریده است از آن مقام هبوط کرده است. کالون بدون آنکه کوشش داشته باشد دو نظریه را با هم سازش بدهد اظهارنظر میکند که بشر به علت گناه خود و بر اثر مشیت الهی هبوط کرده است. متعاقب این هبوط طبیعت بشری فساد مطلق پذیرفته و دیگر با هیچ عملی خیر واقعی را قادر نیستیم. به عقیدۀ کالون مسیح ناجی ماست و بجای ما طاعت میکندو رنج میکشد، لیکن اگر در پرتو روح القدس اثر این کار در قلب ما نفوذ نکند ثمرات آن که عبارت از بازگشت واقعی بسوی خدا و سیر دائمی از طریق عبادت بسوی تقدس است مفید فایدۀ نخواهد بود. اعمال ما، ما را نجات نمی بخشد بلکه ایمان که اعمال ناشی از آن است ناجی ماست. کالون به تقدیر ازلی معتقد است و چنین تعلیم میدهد که سعادت اخروی از ازل مقدر است. کلیسا عبارت است از مجموعۀ برگزیدگان که در گذشته میزیسته اند و اکنون نیز میزیند بنابراین کلیسا امر نامرئی است. ’کلیسای مرئی’ مجمع مسیحیانی را نامند که در آن وعظ میشودو با صداقت سخنان آسمانی استماع میگردد و زندگی بی شائبه در آن جریان دارد شارل الکساندر. سیاستمدار فرانسوی که به سال 1734 میلادی در دوئه به دنیا آمد و در سال 1802 میلادی بدرود حیات گفت. وی در سال 1785 میلادی ناظر دارایی فرانسه بود
در زبان های فرنگی پیشوندی است که هزار را می رساند قیلوس لاتینی پختار مواد غذایی داخل معده که با عصیر معدی و دیاستاز های معده آمیخته و مخلوغ شده و بصورت مایعی کمابیش غلیظ در آمده قیلوس
در زبان های فرنگی پیشوندی است که هزار را می رساند قیلوس لاتینی پختار مواد غذایی داخل معده که با عصیر معدی و دیاستاز های معده آمیخته و مخلوغ شده و بصورت مایعی کمابیش غلیظ در آمده قیلوس