پیر شدن ناقه پس سوده و کوتاه گردیدن تمام دندانش از پیری. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). پیر شدن ماده شتر و کوتاه گردیدن دندانهایش چنانکه نزدیک بود که بیفتند. (از اقرب الموارد)
پیر شدن ناقه پس سوده و کوتاه گردیدن تمام دندانش از پیری. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). پیر شدن ماده شتر و کوتاه گردیدن دندانهایش چنانکه نزدیک بود که بیفتند. (از اقرب الموارد)
ناقۀ تمام سودۀ کوتاه شده دندان از پیری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ماده شتر پیر که دندانهایش کوتاه شده و نزدیک به افتادن باشد. کاف. (اقرب الموارد)
ناقۀ تمام سودۀ کوتاه شده دندان از پیری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ماده شتر پیر که دندانهایش کوتاه شده و نزدیک به افتادن باشد. کاف. (اقرب الموارد)
در تداول عامه، آنکه کیف و لذت برده. متمتع. سرخوش. (فرهنگ فارسی معین). - کیفور شدن، در اصطلاح تریاکیان و شیره کشان، به حدکفایت تریاک کشیده بودن. کامل شدن رفع اشتهای تریاک یا شیره. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
در تداول عامه، آنکه کیف و لذت برده. متمتع. سرخوش. (فرهنگ فارسی معین). - کیفور شدن، در اصطلاح تریاکیان و شیره کشان، به حدکفایت تریاک کشیده بودن. کامل شدن رفع اشتهای تریاک یا شیره. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
به معنی مسامحت است، و آن بذل کردنی باشد بنابر وجوب حاجت بعضی از آنچه لازم شود. (برهان) (آنندراج). مسامحه و اغماض و ملایمت. (ناظم الاطباء). ظاهراً از برساخته های فرقۀ آذرکیوان است. (از حاشیۀ برهان چ معین)
به معنی مسامحت است، و آن بذل کردنی باشد بنابر وجوب حاجت بعضی از آنچه لازم شود. (برهان) (آنندراج). مسامحه و اغماض و ملایمت. (ناظم الاطباء). ظاهراً از برساخته های فرقۀ آذرکیوان است. (از حاشیۀ برهان چ معین)
برگردانیدن و بازایستانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). دفع کردن و برگردانیدن و منع کردن. (از اقرب الموارد). بازداشتن. (تاج المصادر بیهقی) ، خودداری کردن از ریزش اشک. (از دزی ج 2 ص 477)
برگردانیدن و بازایستانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). دفع کردن و برگردانیدن و منع کردن. (از اقرب الموارد). بازداشتن. (تاج المصادر بیهقی) ، خودداری کردن از ریزش اشک. (از دزی ج 2 ص 477)
شهر اکبر عراق که قبهالاسلام و دار هجرت مسلمانان است و سعد بن ابی وقاص آنجا را بنا کرد. (از منتهی الارب). نام شهری در عراق عرب در کنار رود فرات که در زمان خلیفۀ دویم رضی اﷲ عنه بناشده بود. (ناظم الاطباء). نام ناحیۀ کوفه به زمان ساسانیان سورستان بوده است. (بلاذری، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بر لب رود فرات نهاده بنای وی سعد بن ابی وقاص کرده است و روضۀ امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب کرم اﷲ وجهه آنجاست. (حدود العالم چ دانشگاه ص 154). شهر معروفی است در خاک بابل از سواد عراق و گروهی آن را خداالعذراء گویند و به جهت مستدیر بودنش و یا به جهت اجتماع مردم در آن، کوفه نامیده اند. در وجه تسمیۀ کوفه چیزهایی دیگر نیز گفته اند. طول آن 69/5 درجه و عرضش 31 و یک سوم درجه و در اقلیم سوم واقع است. (از معجم البلدان). بنای کوفه چند ماه پس از بصره به دست سعد بن ابی وقاص صورت گرفت. و در علت بنای آن چنین گفته اند که سعد پس ازفتح عراق و غلبه بر ایرانیان در مداین فرودآمد و چند تن را به مدینه فرستاد تا مژدۀ فتح را به عمر برسانند. عمر فرستادگان سعد را زرد و نزار دید و از ایشان سبب این تغییر حال را پرسید، گفتند: بدی آب و هوای شهرها رنگ ما را دگرگون ساخته. عمر دستور داد سرزمینی را برای اقامت مسلمانان در نظر بگیرند که با مزاج آنان سازگار باشد. سعد زمینی را در کنار فرات و درنزدیکی حیره انتخاب کرد و در آغاز مانند بصره خانه ها را با نی ساخت، اما چون پس از چندی آتش درگرفت و سوخت با اجازۀ عمر خانه ها را از خشت ساختند. کوفه درنزد شیعه مقامی ارجمند دارد، زیرا که حضرت علی (ع) آنجا را مرکز خلافت خود قرار داد و در همانجا کشته شد. (از تاریخ تمدن جرجی زیدان ج 2 ص 187). شهری است در عراق و در جانب راست نهر کوفه (یکی از شعبه های فرات) و در 10هزارگزی شرق نجف واقع است و 21880 تن سکنه دارد. شهر تاریخی مهمی است و آنجا را سعد بن ابی وقاص به سال 638 میلادی بنا کرد. مقر خلافت علی بن ابی طالب (ع) بود و هم در مسجد مشهور آنجا به قتل رسید. خط کوفی بدانجا منسوب است و در زمان امویان و عباسیان مدارس فقهی و لغوی کوفه رقیب بصره بود. (از الموسوعه العربیه). قبر مسلم بن عقیل و عاتکه و سکینه بنت الحسین و مسجد امیرالمؤمنین که مقتل آن حضرت است در آنجاست وگویند تنور پیرزن که طوفان نوح از آن آغازید نیز بدانجا باشد و گور ابن ملجم و قبر مختار بن ابی عبید نیز در کوفه است. کوفه را به زمان عمر بن الخطاب در نزدیکی حیره به جای مداین پی افکندند و لقب آن خدالعذراء بوده است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بها داد منذر چو بود ارزشان که در بیشۀ کوفه بد مرزشان. فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 4 ص 1813). زآن بوحنیفه مرتبت و شافعی بیان چون مصر و کوفه بودنشابور ز احترام. خاقانی. کوس چون مار شده حلقه و کوبند سرش بانگ آن کوفتن از کوفه به صنعا شنوند. خاقانی. با وجود چنین دو حجت شرع ری و خوی کوفه دان و مصر شمار. خاقانی. پیاده ای سرو پا برهنه با کاروان حجاز از کوفه بدرآمد و همراه ما شد. (گلستان سعدی). رجوع به معجم البلدان شود
شهر اکبر عراق که قبهالاسلام و دار هجرت مسلمانان است و سعد بن ابی وقاص آنجا را بنا کرد. (از منتهی الارب). نام شهری در عراق عرب در کنار رود فرات که در زمان خلیفۀ دویم رضی اﷲ عنه بناشده بود. (ناظم الاطباء). نام ناحیۀ کوفه به زمان ساسانیان سورستان بوده است. (بلاذری، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بر لب رود فرات نهاده بنای وی سعد بن ابی وقاص کرده است و روضۀ امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب کرم اﷲ وجهه آنجاست. (حدود العالم چ دانشگاه ص 154). شهر معروفی است در خاک بابل از سواد عراق و گروهی آن را خداالعذراء گویند و به جهت مستدیر بودنش و یا به جهت اجتماع مردم در آن، کوفه نامیده اند. در وجه تسمیۀ کوفه چیزهایی دیگر نیز گفته اند. طول آن 69/5 درجه و عرضش 31 و یک سوم درجه و در اقلیم سوم واقع است. (از معجم البلدان). بنای کوفه چند ماه پس از بصره به دست سعد بن ابی وقاص صورت گرفت. و در علت بنای آن چنین گفته اند که سعد پس ازفتح عراق و غلبه بر ایرانیان در مداین فرودآمد و چند تن را به مدینه فرستاد تا مژدۀ فتح را به عمر برسانند. عمر فرستادگان سعد را زرد و نزار دید و از ایشان سبب این تغییر حال را پرسید، گفتند: بدی آب و هوای شهرها رنگ ما را دگرگون ساخته. عمر دستور داد سرزمینی را برای اقامت مسلمانان در نظر بگیرند که با مزاج آنان سازگار باشد. سعد زمینی را در کنار فرات و درنزدیکی حیره انتخاب کرد و در آغاز مانند بصره خانه ها را با نی ساخت، اما چون پس از چندی آتش درگرفت و سوخت با اجازۀ عمر خانه ها را از خشت ساختند. کوفه درنزد شیعه مقامی ارجمند دارد، زیرا که حضرت علی (ع) آنجا را مرکز خلافت خود قرار داد و در همانجا کشته شد. (از تاریخ تمدن جرجی زیدان ج 2 ص 187). شهری است در عراق و در جانب راست نهر کوفه (یکی از شعبه های فرات) و در 10هزارگزی شرق نجف واقع است و 21880 تن سکنه دارد. شهر تاریخی مهمی است و آنجا را سعد بن ابی وقاص به سال 638 میلادی بنا کرد. مقر خلافت علی بن ابی طالب (ع) بود و هم در مسجد مشهور آنجا به قتل رسید. خط کوفی بدانجا منسوب است و در زمان امویان و عباسیان مدارس فقهی و لغوی کوفه رقیب بصره بود. (از الموسوعه العربیه). قبر مسلم بن عقیل و عاتکه و سکینه بنت الحسین و مسجد امیرالمؤمنین که مقتل آن حضرت است در آنجاست وگویند تنور پیرزن که طوفان نوح از آن آغازید نیز بدانجا باشد و گور ابن ملجم و قبر مختار بن ابی عبید نیز در کوفه است. کوفه را به زمان عمر بن الخطاب در نزدیکی حیره به جای مداین پی افکندند و لقب آن خدالعذراء بوده است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بها داد منذر چو بود ارزشان که در بیشۀ کوفه بد مرزشان. فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 4 ص 1813). زآن بوحنیفه مرتبت و شافعی بیان چون مصر و کوفه بودنشابور ز احترام. خاقانی. کوس چون مار شده حلقه و کوبند سرش بانگ آن کوفتن از کوفه به صنعا شنوند. خاقانی. با وجود چنین دو حجت شرع ری و خوی کوفه دان و مصر شمار. خاقانی. پیاده ای سرو پا برهنه با کاروان حجاز از کوفه بدرآمد و همراه ما شد. (گلستان سعدی). رجوع به معجم البلدان شود
مأخوذ از تازی، ملفوف و پیچیده شده و در جوف گذاشته و لفافه کرده. (ناظم الاطباء). و رجوع به ملفوف شود. - ملفوفۀ فرمان، فرمان پادشاهی که قطع آن کوچکتر از فرمان باشد و به مهر کوچک پادشاه مهر شده و مقید به ثبت در دفاتر نباشد. (از ناظم الاطباء)
مأخوذ از تازی، ملفوف و پیچیده شده و در جوف گذاشته و لفافه کرده. (ناظم الاطباء). و رجوع به ملفوف شود. - ملفوفۀ فرمان، فرمان پادشاهی که قطع آن کوچکتر از فرمان باشد و به مهر کوچک پادشاه مهر شده و مقید به ثبت در دفاتر نباشد. (از ناظم الاطباء)
ملفوفه در فارسی مونث ملفوف: در نور دیده در پیچیده مونث ملفوف یا ملفوفه فرمان. فرمان پادشاه که قطع آن کوچکتراز فرمان باشد و بمهر کوچک شاه ممهور شده و مقید بر ثبت در دفاتر نباشد
ملفوفه در فارسی مونث ملفوف: در نور دیده در پیچیده مونث ملفوف یا ملفوفه فرمان. فرمان پادشاه که قطع آن کوچکتراز فرمان باشد و بمهر کوچک شاه ممهور شده و مقید بر ثبت در دفاتر نباشد