ابوجعفر فراء کوفی. تابعی است. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). واژه تابعی یکی از مفاهیم کلیدی در علم رجال و تاریخ اسلامی است. تابعی کسی است که پیامبر اکرم (ص) را درک نکرده، اما با یکی از اصحاب او دیدار داشته و از ایشان تعلیم گرفته است. در منابع معتبر اسلامی، تابعین جایگاه ویژه ای دارند زیرا آنان واسطه ای مطمئن برای نقل سنت و معارف دینی به نسل های بعدی بودند. نام بسیاری از تابعین در کتب معتبر حدیث آمده است. نام پدر ایوب سختیانی. (منتهی الارب). ابوتمیمه والد ایوب سختیانی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ابن معرف هجیمی، مکنی به ابوسلیمان. نحوی است. (از معجم الادباء ج 6 ص 215) لقب مختار بن ابی عبیده. (منتهی الارب). لقب مختار بن ابی عبیدۀ ثقفی. (از ناظم الاطباء). لقب مختار بن ابی عبید، و کیسانیه که از روافض هستند به وی نسبت دارند. (از اقرب الموارد). رجوع به کیسانیه شود نام غلامی از علی بن ابی طالب که فرقۀ کیسانیه از شیعۀ منسوب بدویند. (مفاتیح، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیسانیه شود
ابوجعفر فراء کوفی. تابعی است. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). واژه تابعی یکی از مفاهیم کلیدی در علم رجال و تاریخ اسلامی است. تابعی کسی است که پیامبر اکرم (ص) را درک نکرده، اما با یکی از اصحاب او دیدار داشته و از ایشان تعلیم گرفته است. در منابع معتبر اسلامی، تابعین جایگاه ویژه ای دارند زیرا آنان واسطه ای مطمئن برای نقل سنت و معارف دینی به نسل های بعدی بودند. نام بسیاری از تابعین در کتب معتبر حدیث آمده است. نام پدر ایوب سختیانی. (منتهی الارب). ابوتمیمه والد ایوب سختیانی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ابن معرف هجیمی، مکنی به ابوسلیمان. نحوی است. (از معجم الادباء ج 6 ص 215) لقب مختار بن ابی عبیده. (منتهی الارب). لقب مختار بن ابی عبیدۀ ثقفی. (از ناظم الاطباء). لقب مختار بن ابی عبید، و کیسانیه که از روافض هستند به وی نسبت دارند. (از اقرب الموارد). رجوع به کیسانیه شود نام غلامی از علی بن ابی طالب که فرقۀ کیسانیه از شیعۀ منسوب بدویند. (مفاتیح، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیسانیه شود
سگالش و حیله و بیوفایی. اسم است غدر را. (منتهی الارب) (آنندراج). سگالش و غدر و بیوفایی. (ناظم الاطباء). اسم است غدر را. (از اقرب الموارد). - ام کیسان، لقب زانو. (منتهی الارب) (آنندراج). لقب رکبه و زانو. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). - ، لقب ضربی که به پشت پای بر سرین مرد زنند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). - ، قدر و اندازه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
سگالش و حیله و بیوفایی. اسم است غدر را. (منتهی الارب) (آنندراج). سگالش و غدر و بیوفایی. (ناظم الاطباء). اسم است غدر را. (از اقرب الموارد). - ام کیسان، لقب زانو. (منتهی الارب) (آنندراج). لقب رکبه و زانو. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). - ، لقب ضربی که به پشت پای بر سرین مرد زنند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). - ، قدر و اندازه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
مساوی، برابر، یک جور، همیشه، هم عقیده یکسان داشتن: برابر کردن مانند هم کردن، یکسان کردن یکسان شدن: مانند هم شدن یکسان کردن: برابر کردن مانند هم کردن یکسان نمودن: برابر کردن مانند هم کردن، یکسان کردن
مساوی، برابر، یک جور، همیشه، هم عقیده یکسان داشتن: برابر کردن مانند هم کردن، یکسان کردن یکسان شدن: مانند هم شدن یکسان کردن: برابر کردن مانند هم کردن یکسان نمودن: برابر کردن مانند هم کردن، یکسان کردن
هندی کشاورز ظرفی مدور و صندوق مانند که از گل یا چوب سازند و نان و حلوا و میوه و مانند آن در آن نهند: (ببند سال قحط سخت درویش و توانگر را هم از گندم تهی کندوک (کندوی) و هم خالی زنان کرسان)، (نزاری) کشاورز فلاح
هندی کشاورز ظرفی مدور و صندوق مانند که از گل یا چوب سازند و نان و حلوا و میوه و مانند آن در آن نهند: (ببند سال قحط سخت درویش و توانگر را هم از گندم تهی کندوک (کندوی) و هم خالی زنان کرسان)، (نزاری) کشاورز فلاح
نوعی پارچه ابریشمین و دیبای سبز رنگ که اغلب مظله و چتر و سایبان و پرده و روپوش هودجها ممتاز شاهانه را از آن میساخته اند (ک) : (راست چو بشکست گل محفه دیبا گلبن از و گشت چون مظله کمسان)، (عثمان مختاری)
نوعی پارچه ابریشمین و دیبای سبز رنگ که اغلب مظله و چتر و سایبان و پرده و روپوش هودجها ممتاز شاهانه را از آن میساخته اند (ک) : (راست چو بشکست گل محفه دیبا گلبن از و گشت چون مظله کمسان)، (عثمان مختاری)
موسیقی دان خنیاگر: (بهرام گور) همواره از احوال جهان خبر و کس را هیچ رنج و ستوه نیافت جز آنک مردمان بی رامشگر شراب خوردندی. پس بفرمود تا بملک هندوان نامه نوشتند و از وی کوسان (گوسان) خواستند و کوسان (گوسان) بزبان پهلوی خنیاگر بود پس از هندوان دوازده هزار مطرب بیامد زن و مرد و لوریان که هنوز بجایند از نژاد ایشانند و ایشان را ساز و چهار پا داد تا رایگان پیش اندک مردم رامشی کنند
موسیقی دان خنیاگر: (بهرام گور) همواره از احوال جهان خبر و کس را هیچ رنج و ستوه نیافت جز آنک مردمان بی رامشگر شراب خوردندی. پس بفرمود تا بملک هندوان نامه نوشتند و از وی کوسان (گوسان) خواستند و کوسان (گوسان) بزبان پهلوی خنیاگر بود پس از هندوان دوازده هزار مطرب بیامد زن و مرد و لوریان که هنوز بجایند از نژاد ایشانند و ایشان را ساز و چهار پا داد تا رایگان پیش اندک مردم رامشی کنند