اندوه، ملال ویار خفگی، حالتی که به واسطۀ کمی اکسیژن در هوا، تغییر درجۀ فشار هوا، استنشاق گازهای سمی و مانند آن و درنتیجه سخت شدن تنفس دست می دهد و گاه سبب مرگ می شود، فشردگی گلو، خبک، اختناق، خبه، خپک، خپه
اندوه، ملال ویار خَفِگی، حالتی که به واسطۀ کمی اکسیژن در هوا، تغییر درجۀ فشار هوا، استنشاق گازهای سمی و مانند آن و درنتیجه سخت شدن تنفس دست می دهد و گاه سبب مرگ می شود، فشردگی گلو، خَبَک، اِختِناق، خَبَه، خَپَک، خَپِه
گاسپار کلر فرانسوا ماری ریش، (بارون د، مهندس فرانسوی متولد در شامله نزدیک لیون در 1755 و متوفی بپاریس در 1839 میلادی وی پس ازفراغت از مدرسه پن اشوسه به مناصب عالیه رسید
گاسپار کلر فرانسوا ماری ریش، (بارون دُ، مهندس فرانسوی متولد در شامله نزدیک لیون در 1755 و متوفی بپاریس در 1839 میلادی وی پس ازفراغت از مدرسه پُن اِشوسه به مناصب عالیه رسید
یکی از باغهای چهارگانه معروف اصفهان در قدیم، برکنار زاینده رود: مرا هوای تماشای باغ کاران است که پیش اهل خرد خوشترین کار آن است برای جرعۀ آب حیاتش اسکندر چه سالهاست که سرگشته و پریشان است بزیر سایۀ طوبی وش صنوبر او میان صحن چمن خوابگاه رضوان است، نهاد قصر فلک پیکرش میانۀ آن نشستگاه مه و آفتاب رخشان است، حسین بن محمد آوی (ترجمه محاسن اصفهان مافروخی ص 28)، آب حیوان است گویی پیش بستان ارم زندرود او که دارد باغ کاران برکران، سعدالدین سعید هروی در وصف اصفهان (ترجمه محاسن اصفهان ص 30)، برد گلزار تو ز چرخ کلاه رفت آب ارم ز آتشگاه هرکه اکنون بباغ کارانست گو نگه دار جا که کار آنست، خجندی (از ترجمه محاسن اصفهان ص 105)، گرچه صد رود است در چشمم مدام زنده رود باغ کاران یاد باد، حافظ (دیوان چ قزوینی ص 71)
یکی از باغهای چهارگانه معروف اصفهان در قدیم، برکنار زاینده رود: مرا هوای تماشای باغ کاران است که پیش اهل خرد خوشترین کار آن است برای جرعۀ آب حیاتش اسکندر چه سالهاست که سرگشته و پریشان است بزیر سایۀ طوبی وش صنوبر او میان صحن چمن خوابگاه رضوان است، نهاد قصر فلک پیکرش میانۀ آن نشستگاه مه و آفتاب رخشان است، حسین بن محمد آوی (ترجمه محاسن اصفهان مافروخی ص 28)، آب حیوان است گویی پیش بستان ارم زندرود او که دارد باغ کاران برکران، سعدالدین سعید هروی در وصف اصفهان (ترجمه محاسن اصفهان ص 30)، برد گلزار تو ز چرخ کلاه رفت آب ارم ز آتشگاه هرکه اکنون بباغ کارانست گو نگه دار جا که کار آنست، خجندی (از ترجمه محاسن اصفهان ص 105)، گرچه صد رود است در چشمم مدام زنده رود باغ کاران یاد باد، حافظ (دیوان چ قزوینی ص 71)
دهی است از دهستان بالا خیابان بخش مرکزی شهرستان آمل، واقع در 5هزارگزی جنوب باختری آمل با 190 تن جمعیت، آب آن از تجرود هراز و راه آن مالرو است، عده ای در تابستان به ییلاق خوشواش می روند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان بالا خیابان بخش مرکزی شهرستان آمل، واقع در 5هزارگزی جنوب باختری آمل با 190 تن جمعیت، آب آن از تجرود هراز و راه آن مالرو است، عده ای در تابستان به ییلاق خوشواش می روند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
از شواهد زیر برمی آید که کیاکان ظاهراً نام جماعتی بوده است که معاصر مؤلف کتاب النقض، در ساری و ارم می زیسته اند و از طبقات پست اجتماع آن روزگار بوده اند: و عجب است که خران ورامین و کفشگران درغابش و عوانان قم و... و کیاکان ساری و ارم و خربندگان سبزوار در قفای محمد و علی بدارند و به بهشت برند... و صحابۀ رسول و بزرگان و امامان را به دوزخ برند. (کتاب النقض ص 296). و لشکر این علویان دانی که باشند کفشگران درغابش و... گنده دهقانان ورامین و کیاکان ساری و ارم. (کتاب النقض ص 474)
از شواهد زیر برمی آید که کیاکان ظاهراً نام جماعتی بوده است که معاصر مؤلف کتاب النقض، در ساری و ارم می زیسته اند و از طبقات پست اجتماع آن روزگار بوده اند: و عجب است که خران ورامین و کفشگران درغابش و عوانان قم و... و کیاکان ساری و ارم و خربندگان سبزوار در قفای محمد و علی بدارند و به بهشت برند... و صحابۀ رسول و بزرگان و امامان را به دوزخ برند. (کتاب النقض ص 296). و لشکر این علویان دانی که باشند کفشگران درغابش و... گنده دهقانان ورامین و کیاکان ساری و ارم. (کتاب النقض ص 474)
فرقه ای از متصوفه بر طریقت ابی العباس سیاری. (از کشف المحجوب هجویری ص 323). رجوع به کشف المحجوب ص 198، 288، 323، 331 و طرائق الحقائق چ محمدمعصوم شیرازی چ محمد جعفر محجوب ص 522 و 523 شود
فرقه ای از متصوفه بر طریقت ابی العباس سیاری. (از کشف المحجوب هجویری ص 323). رجوع به کشف المحجوب ص 198، 288، 323، 331 و طرائق الحقائق چ محمدمعصوم شیرازی چ محمد جعفر محجوب ص 522 و 523 شود
نام شهری. (ناظم الاطباء). نام شهری است در ساحل خلیج فارس. (از فهرست شاهنامۀ ولف) : ز شهر کجاران به دریای پارس چو گوید ز بالا و پهنای پارس یکی شهر بدتنگ و مردم بسی ز کوشش بدی خوردن هر کسی. فردوسی. ز شهر کجاران برآمد نفیر برفتند با نیزه و تیغ و تیر. فردوسی. بنزدیک او مردم انبوه شد ز شهر کجاران سوی کوه شد. فردوسی
نام شهری. (ناظم الاطباء). نام شهری است در ساحل خلیج فارس. (از فهرست شاهنامۀ ولف) : ز شهر کجاران به دریای پارس چو گوید ز بالا و پهنای پارس یکی شهر بدتنگ و مردم بسی ز کوشش بدی خوردن هر کسی. فردوسی. ز شهر کجاران برآمد نفیر برفتند با نیزه و تیغ و تیر. فردوسی. بنزدیک او مردم انبوه شد ز شهر کجاران سوی کوه شد. فردوسی
دهی است از دهستان حومه بخش طراهان شهرستان خرم آباد. واقع در 34 هزارگزی جنوب باختری کوهدشت و 34 هزارگزی جنوب باختری راه خرم آباد به کوهدشت. با180 تن سکنه. آب آن از نهر خسروآباد و راه آن مالرومی باشد و در تابستان می توان اتومبیل برد ساکنان از طایفۀ نورعلی اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان حومه بخش طراهان شهرستان خرم آباد. واقع در 34 هزارگزی جنوب باختری کوهدشت و 34 هزارگزی جنوب باختری راه خرم آباد به کوهدشت. با180 تن سکنه. آب آن از نهر خسروآباد و راه آن مالرومی باشد و در تابستان می توان اتومبیل برد ساکنان از طایفۀ نورعلی اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان، واقعدر 14 هزارگزی جنوب باختری سنقر و 5 هزارگزی باختر شوسۀ سنقر به کرمانشاه با 265 تن سکنه، آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و تریاک و توتون و انگور و قلمستان شغل اهالی زراعت و قالیچه و جاجیم و پلاس بافی است و از طریق عباس آباد در تابستان می توان اتومبیل برد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان، واقعدر 14 هزارگزی جنوب باختری سنقر و 5 هزارگزی باختر شوسۀ سنقر به کرمانشاه با 265 تن سکنه، آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و تریاک و توتون و انگور و قلمستان شغل اهالی زراعت و قالیچه و جاجیم و پلاس بافی است و از طریق عباس آباد در تابستان می توان اتومبیل برد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
یکی از دهستانهای بخش حومه شهرستان اردبیل است. از شمال به بخش نمین و از جنوب به دهستان کورائیم و از خاور به دهستان هیر، و بخش نمین و از باختر به دهستان مشکین خاوری محدود است. این دهستان از 61 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و سکنۀ آن در حدود 40450 نفر است. روستاهای مهم آن عبارتنداز: کلخوران (مرکز دهستان) ، صومعه، کرجان، میرفی، سامیان، آغچه کند، نیار، انزاب. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). و رجوع به کلخواران شود دهی از دهستانهای هیر است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است و480 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
یکی از دهستانهای بخش حومه شهرستان اردبیل است. از شمال به بخش نمین و از جنوب به دهستان کورائیم و از خاور به دهستان هیر، و بخش نمین و از باختر به دهستان مشکین خاوری محدود است. این دهستان از 61 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و سکنۀ آن در حدود 40450 نفر است. روستاهای مهم آن عبارتنداز: کلخوران (مرکز دهستان) ، صومعه، کرجان، میرفی، سامیان، آغچه کند، نیار، انزاب. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). و رجوع به کلخواران شود دهی از دهستانهای هیر است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است و480 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
از دهستانهای اردبیل است. کلخوران: بعد از فوت پدر، در قریۀ کلخواران اقامت فرمود. (حبیب السیر چ تهران ص 323 ج 3) قطب الدین امین... در قریۀ کلخواران اقامت داشت تا وقتی که به سبب هجوم لشکر گرجستان به اردبیل نقل نمود. (حبیب السیرایضاً) با لشکری از دون صفتان... به جانب اردبیل در حرکت آمد و چون این خبر به قریۀ کلخوران رسید امیر قطب الدین... به شهر اردبیل خرامید. (حبیب السیر ایضاً). و رجوع به کلخوران شود
از دهستانهای اردبیل است. کلخوران: بعد از فوت پدر، در قریۀ کلخواران اقامت فرمود. (حبیب السیر چ تهران ص 323 ج 3) قطب الدین امین... در قریۀ کلخواران اقامت داشت تا وقتی که به سبب هجوم لشکر گرجستان به اردبیل نقل نمود. (حبیب السیرایضاً) با لشکری از دون صفتان... به جانب اردبیل در حرکت آمد و چون این خبر به قریۀ کلخوران رسید امیر قطب الدین... به شهر اردبیل خرامید. (حبیب السیر ایضاً). و رجوع به کلخوران شود
نام یکی از دهستانهای بخش اردل شهرستان شهرکرد در جنوب باختری شهرکرد واقع و کوهستانی است و مهمترین کوههای آن عبارتند از: 1 - کوه کره در باختر که بلندترین قلۀ آن به ارتفاع 3618 گز است، 2 - کوه اسبیان در شمال دهستان که در جهت خاور به باختر کشیده شده است در باختر به ارتفاع زردکوه بختیاری میرسد، 3 - کوه محمود که در جنوب آبادی چشمه خواجه واقع شده است، رودخانه های این دهستان همان شعبات رودخانه کوهرنگ است که از دامنه های جنوب خاوری زردکوه سرچشمه میگیرند، هوای دهستان معتدل و ییلاقی و آب قراء آن از چشمه و قنات و رودخانه های محلی تأمین میشود، محل ییلاق طوایف دینارانی اطراف ایزه و مالامیر میباشد این دهستان از 12 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده و جمعیت آن 1211 تن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10) دهی است از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد و در حدود 100 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) دهی است از دهستان غاربخش ری شهرستان تهران، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
نام یکی از دهستانهای بخش اردل شهرستان شهرکرد در جنوب باختری شهرکرد واقع و کوهستانی است و مهمترین کوههای آن عبارتند از: 1 - کوه کره در باختر که بلندترین قلۀ آن به ارتفاع 3618 گز است، 2 - کوه اسبیان در شمال دهستان که در جهت خاور به باختر کشیده شده است در باختر به ارتفاع زردکوه بختیاری میرسد، 3 - کوه محمود که در جنوب آبادی چشمه خواجه واقع شده است، رودخانه های این دهستان همان شعبات رودخانه کوهرنگ است که از دامنه های جنوب خاوری زردکوه سرچشمه میگیرند، هوای دهستان معتدل و ییلاقی و آب قراء آن از چشمه و قنات و رودخانه های محلی تأمین میشود، محل ییلاق طوایف دینارانی اطراف ایزه و مالامیر میباشد این دهستان از 12 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده و جمعیت آن 1211 تن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10) دهی است از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد و در حدود 100 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) دهی است از دهستان غاربخش ری شهرستان تهران، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
اندوه و ملالت. (فرهنگ رشیدی) (برهان) (ناظم الاطباء). اندوه و ملال. (آنندراج) ، تیرگی روی باشد به سبب گلو فشردن و خفه کردن، یا چیزی بسیار خوردن، و آن را به عربی کلفت گویند. (برهان) (آنندراج) ، تاسه. (صحاح الفرس). به معنی تاسه هم آمده است، و آن میل و خواهش به هم رسانیدن به خوردنی باشد و این حال بیشتر زنان آبستن را به هم رسد. (برهان) (آنندراج). تاسه و میل و خواهش به خوردن چیزهای بی قاعده چنانکه در زنان آبستن پدید آید. (ناظم الاطباء). بنابه قاعده تبدیل ’و’ به ’گ’ به نظر می رسد اصل کلمه ’گیار’ بوده و ’ا’ آخر کلمه الف اطلاق است در آخر شعر، فرهنگ نویسان آن را جزو کلمه گرفته اند و در همین کتاب این اشتباه نظیر دارد. (تعلیقات برهان چ معین ج 5 ص 239)
اندوه و ملالت. (فرهنگ رشیدی) (برهان) (ناظم الاطباء). اندوه و ملال. (آنندراج) ، تیرگی روی باشد به سبب گلو فشردن و خفه کردن، یا چیزی بسیار خوردن، و آن را به عربی کلفت گویند. (برهان) (آنندراج) ، تاسه. (صحاح الفرس). به معنی تاسه هم آمده است، و آن میل و خواهش به هم رسانیدن به خوردنی باشد و این حال بیشتر زنان آبستن را به هم رسد. (برهان) (آنندراج). تاسه و میل و خواهش به خوردن چیزهای بی قاعده چنانکه در زنان آبستن پدید آید. (ناظم الاطباء). بنابه قاعده تبدیل ’و’ به ’گ’ به نظر می رسد اصل کلمه ’گیار’ بوده و ’ا’ آخر کلمه الف اطلاق است در آخر شعر، فرهنگ نویسان آن را جزو کلمه گرفته اند و در همین کتاب این اشتباه نظیر دارد. (تعلیقات برهان چ معین ج 5 ص 239)
یعنی ولایت کیکان که معربش قیقان است، در تاریخ بیهقی مقصود ولایتی است در سند به جانب خراسان، (از حاشیۀ تاریخ بیهقی چ فیاض ص 126) : و در حدودکیکانان پیش شیر شد ... و عادت چنان داشت که چون شیرپیش آمدی خشتی کوتاه دسته قوی به دست گرفتی ... (تاریخ بیهقی ایضاً ص 126)، بر آن شرط که چون به بغداد بازرسد امیرالمؤمنین منشوری تازه فرستد خراسان و خوارزم و ... و ترمذ و قصدار و مکران و والشتان و کیکانان و ری و ... در آن باشد، (تاریخ بیهقی ایضاً 291)
یعنی ولایت کیکان که معربش قیقان است، در تاریخ بیهقی مقصود ولایتی است در سند به جانب خراسان، (از حاشیۀ تاریخ بیهقی چ فیاض ص 126) : و در حدودکیکانان پیش شیر شد ... و عادت چنان داشت که چون شیرپیش آمدی خشتی کوتاه دسته قوی به دست گرفتی ... (تاریخ بیهقی ایضاً ص 126)، بر آن شرط که چون به بغداد بازرسد امیرالمؤمنین منشوری تازه فرستد خراسان و خوارزم و ... و ترمذ و قصدار و مکران و والشتان و کیکانان و ری و ... در آن باشد، (تاریخ بیهقی ایضاً 291)
دهی است از دهستان قطور بخش حومه شهرستان خوی. واقع در 54هزارگزی جنوب باختری خوی در مسیر راه ارابه رو ترس آباد به قطور. محلی دامنه، آب و هوای آن سردسیر و سالم و سکنۀ آن 198 تن است. آب آن از درۀ نرس آباد تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان قطور بخش حومه شهرستان خوی. واقع در 54هزارگزی جنوب باختری خوی در مسیر راه ارابه رو ترس آباد به قطور. محلی دامنه، آب و هوای آن سردسیر و سالم و سکنۀ آن 198 تن است. آب آن از درۀ نرس آباد تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان قلعه کری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 30 هزارگزی شمال خاور سنقر با 1239 تن سکنه. آب آن از زه آب رودخانه و راه آن مالرو است. خط تلفن سنقربه قروه از این ده می گذرد در چهار محل به فاصله سه هزار گز از هم واقع است به شرح زیر: 1- محمدآقا با 389 تن جمعیت. 2- سادات با 312 تن جمعیت. 3- محمد صادق با 274 تن جمعیت. 4- فرمانفرما (یا ده پیرعلی) با 273 تن جمعیت. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان قلعه کری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 30 هزارگزی شمال خاور سنقر با 1239 تن سکنه. آب آن از زه آب رودخانه و راه آن مالرو است. خط تلفن سنقربه قروه از این ده می گذرد در چهار محل به فاصله سه هزار گز از هم واقع است به شرح زیر: 1- محمدآقا با 389 تن جمعیت. 2- سادات با 312 تن جمعیت. 3- محمد صادق با 274 تن جمعیت. 4- فرمانفرما (یا ده پیرعلی) با 273 تن جمعیت. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)