بنابه قول ابوریحان بیرونی پدر کی لهراسب بوده است، اما مسعودی و حمزۀ اصفهانی کیوجی نقل کرده اند، (مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی تألیف معین متن و حاشیه ص 322)
بنابه قول ابوریحان بیرونی پدر کی لهراسب بوده است، اما مسعودی و حمزۀ اصفهانی کیوجی نقل کرده اند، (مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی تألیف معین متن و حاشیه ص 322)
پر سیاوشان، گیاهی پایا با ساقه های باریک و تیره رنگ و برگ های ریز که در جاهای مرطوب و سایه دار می روید، برگ هایش دارای اسید گالیک و اسید تانیک و ماده ای تلخ مزه است و مصرف دارویی دارد، پر سیاوش
پَرِ سیاوَشان، گیاهی پایا با ساقه های باریک و تیره رنگ و برگ های ریز که در جاهای مرطوب و سایه دار می روید، برگ هایش دارای اسید گالیک و اسید تانیک و ماده ای تلخ مزه است و مصرف دارویی دارد، پَرِ سیاوَش
دهی است از دهستان دشت بیل بخش اشنویۀ شهرستان ارومیه، دارای 107 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان دشت بیل بخش اشنویۀ شهرستان ارومیه، دارای 107 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
نام پسر بزرگ افراسیاب است. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اتراک قراخان گویند و بسیار این نام نهند. (از آنندراج). نام پسر افراسیاب و در شاهنامه ’قراخان’ آمده است. (از حاشیۀ برهان چ معین)
نام پسر بزرگ افراسیاب است. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اتراک قراخان گویند و بسیار این نام نهند. (از آنندراج). نام پسر افراسیاب و در شاهنامه ’قراخان’ آمده است. (از حاشیۀ برهان چ معین)
نام برادر پیران ویسه است. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اما ولف در فهرست شاهنامه نوشته نام پهلوان تورانی که پسر ویسه بود. (فهرست ولف) : یکی نامور ترک را کرد یاد سپهبد کروخان ویسه نژاد. فردوسی. رجوع به کروت شود
نام برادر پیران ویسه است. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اما ولف در فهرست شاهنامه نوشته نام پهلوان تورانی که پسر ویسه بود. (فهرست ولف) : یکی نامور ترک را کرد یاد سپهبد کروخان ویسه نژاد. فردوسی. رجوع به کروت شود
دهی از دهستان بیلوار است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 860 تن سکنه دارد. در کنار آبادی، قلعه ای قدیمی به نام قلعه کهنه وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان بیلوار است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 860 تن سکنه دارد. در کنار آبادی، قلعه ای قدیمی به نام قلعه کهنه وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
از شواهد زیر برمی آید که کیاکان ظاهراً نام جماعتی بوده است که معاصر مؤلف کتاب النقض، در ساری و ارم می زیسته اند و از طبقات پست اجتماع آن روزگار بوده اند: و عجب است که خران ورامین و کفشگران درغابش و عوانان قم و... و کیاکان ساری و ارم و خربندگان سبزوار در قفای محمد و علی بدارند و به بهشت برند... و صحابۀ رسول و بزرگان و امامان را به دوزخ برند. (کتاب النقض ص 296). و لشکر این علویان دانی که باشند کفشگران درغابش و... گنده دهقانان ورامین و کیاکان ساری و ارم. (کتاب النقض ص 474)
از شواهد زیر برمی آید که کیاکان ظاهراً نام جماعتی بوده است که معاصر مؤلف کتاب النقض، در ساری و ارم می زیسته اند و از طبقات پست اجتماع آن روزگار بوده اند: و عجب است که خران ورامین و کفشگران درغابش و عوانان قم و... و کیاکان ساری و ارم و خربندگان سبزوار در قفای محمد و علی بدارند و به بهشت برند... و صحابۀ رسول و بزرگان و امامان را به دوزخ برند. (کتاب النقض ص 296). و لشکر این علویان دانی که باشند کفشگران درغابش و... گنده دهقانان ورامین و کیاکان ساری و ارم. (کتاب النقض ص 474)
دهی است ازبخش حومه شهرستان مهاباد که دارای 110 تن سکنه است، آب آن از رود خانه بادین آباد و محصول عمده اش غله، توتون و حبوب است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) دهی است از بخش حومه شهرستان مهاباد که دارای 50 تن سکنه، آب آن از رود خانه جمالدی و محصول عمده اش غله، توتون و حبوب است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است ازبخش حومه شهرستان مهاباد که دارای 110 تن سکنه است، آب آن از رود خانه بادین آباد و محصول عمده اش غله، توتون و حبوب است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) دهی است از بخش حومه شهرستان مهاباد که دارای 50 تن سکنه، آب آن از رود خانه جمالدی و محصول عمده اش غله، توتون و حبوب است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
منسوب به کاوه، کاویانی، چون: اختر کاویان، چتر کاویان، درفش کاویان، رایت کاویان، (از یادداشتهای مؤلف) : با درفش کاویان و طاقدیس زر مشت افشار و شاهانه کمر، رودکی، بدو نیمه کرد اختر کاویان یکی نیمه بگرفت و رفت از میان، فردوسی، بیفتاد از دست ایرانیان درفش فروزندۀ کاویان، فردوسی، ببستند گردان ایرانیان بپیش اندرون اختر کاویان، فردوسی، کجا آن تیغ کآتش در جهان زد تپانچه بر درفش کاویان زد، نظامی، از جور دومار برنجوشم چون رایت کاویان ببینم، خاقانی، یا لعاب اژدهای حمیری بردرفش کاویان خواهم فشاند، خاقانی، پیش آمده روان فریدون گهرفشان تا زان گهر زمین علم کاویان شده، خاقانی، رجوع به کاویانی شود
منسوب به کاوه، کاویانی، چون: اختر کاویان، چتر کاویان، درفش کاویان، رایت کاویان، (از یادداشتهای مؤلف) : با درفش کاویان و طاقدیس زر مشت افشار و شاهانه کمر، رودکی، بدو نیمه کرد اختر کاویان یکی نیمه بگرفت و رفت از میان، فردوسی، بیفتاد از دست ایرانیان درفش فروزندۀ کاویان، فردوسی، ببستند گردان ایرانیان بپیش اندرون اختر کاویان، فردوسی، کجا آن تیغ کآتش در جهان زد تپانچه بر درفش کاویان زد، نظامی، از جور دومار برنجوشم چون رایت کاویان ببینم، خاقانی، یا لعاب اژدهای حمیری بردرفش کاویان خواهم فشاند، خاقانی، پیش آمده روان فریدون گهرفشان تا زان گهر زمین علم کاویان شده، خاقانی، رجوع به کاویانی شود
دهی است از شهرستان شمیران در 3هزارگزی شرق تجریش و دامنۀ سردسیری واقعاست و 670 تن سکنه دارد. سکنۀ این ده در تابستان به 1000 نفر می رسد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از شهرستان شمیران در 3هزارگزی شرق تجریش و دامنۀ سردسیری واقعاست و 670 تن سکنه دارد. سکنۀ این ده در تابستان به 1000 نفر می رسد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
نام سلسلۀ کیان از پادشاهان ایران. (ناظم الاطباء). منسوب به کیان، دومین سلسلۀ پادشاهی از دورۀ تاریخ افسانه ای ایران. کریستن سن و گروهی دیگر به استناد اوستا و داستانهای ملی و دینی ساسانیان معتقدند که تاریخ کیانیان واقعی است و بر مبنای اساطیری استوارنیست. پادشاهان این سلسله را به این ترتیب آورده اند: 1- کیقباد (کیغباد). 2- کیکاوس بن کیقباد. 3- کیخسروبن سیاوش بن کیقباد. 4- کی لهراسب بن کیوجی بن کی منش بن کیقباد. 5- گشتاسب بن لهراسب. 6- بهمن بن اسفندیاربن گشتاسب. 7- همای، بنابه روایتی زن و به روایتی دختر بهمن که پس از وی بر تخت نشست. 8- داراب اول، پسر همای. 9- داراب دوم، وی با اسکندر جنگها کرده و شکست خورد و در نتیجه سلسلۀ کیانی از بین رفت. ازاین فهرست پیداست که دو تن آخر از سلسلۀ کیانی با دو تن از سلسلۀ هخامنشی (داریوش اول، داریوش سوم) تطبیق می کند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کی و کیان در همین لغت نامه و یشتها تألیف پورداود ج 2 صص 207- 288 و ایران باستان ج 3 ص 2264، 2543، 2574 شود
نام سلسلۀ کیان از پادشاهان ایران. (ناظم الاطباء). منسوب به کیان، دومین سلسلۀ پادشاهی از دورۀ تاریخ افسانه ای ایران. کریستن سن و گروهی دیگر به استناد اوستا و داستانهای ملی و دینی ساسانیان معتقدند که تاریخ کیانیان واقعی است و بر مبنای اساطیری استوارنیست. پادشاهان این سلسله را به این ترتیب آورده اند: 1- کیقباد (کیغباد). 2- کیکاوس بن کیقباد. 3- کیخسروبن سیاوش بن کیقباد. 4- کی لهراسب بن کیوجی بن کی منش بن کیقباد. 5- گشتاسب بن لهراسب. 6- بهمن بن اسفندیاربن گشتاسب. 7- همای، بنابه روایتی زن و به روایتی دختر بهمن که پس از وی بر تخت نشست. 8- داراب اول، پسر همای. 9- داراب دوم، وی با اسکندر جنگها کرده و شکست خورد و در نتیجه سلسلۀ کیانی از بین رفت. ازاین فهرست پیداست که دو تن آخر از سلسلۀ کیانی با دو تن از سلسلۀ هخامنشی (داریوش اول، داریوش سوم) تطبیق می کند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کی و کیان در همین لغت نامه و یشتها تألیف پورداود ج 2 صص 207- 288 و ایران باستان ج 3 ص 2264، 2543، 2574 شود
خانه دیو، دیوخانه. خانه بس عظیم: چه بندیم دل در جهان سال و ماه که هم دیو خان است و هم غول راه. نظامی. ، مرحوم دهخدا این کلمه را معادل ’دلمن’ فرانسوی دانسته اند و آن بنای ماقبل تاریخ است که سنگ بزرگ و پهنی را بطور افقی بر روی دو سنگ دیگر چون سقفی قرار می دادند. رجوع به دلمن شود
خانه دیو، دیوخانه. خانه بس عظیم: چه بندیم دل در جهان سال و ماه که هم دیو خان است و هم غول راه. نظامی. ، مرحوم دهخدا این کلمه را معادل ’دُلمِن’ فرانسوی دانسته اند و آن بنای ماقبل تاریخ است که سنگ بزرگ و پهنی را بطور افقی بر روی دو سنگ دیگر چون سقفی قرار می دادند. رجوع به دلمن شود
راه گشاده و همواری که برای عبور و مرور در باغ سازند و کناره های آنرا گل کاری کنند، هر کوی مستقیم و فراخ و دراز که اطراف آن درخت و گل باشد، راه گشاد و هموار در شهر که مردم از آن عبور کنند
راه گشاده و همواری که برای عبور و مرور در باغ سازند و کناره های آنرا گل کاری کنند، هر کوی مستقیم و فراخ و دراز که اطراف آن درخت و گل باشد، راه گشاد و هموار در شهر که مردم از آن عبور کنند