- کیازند (پسرانه)
- پادشاه بزرگ
معنی کیازند - جستجوی لغت در جدول جو
- کیازند
- پادشاه بزرگ و عظیم الشان
- کیازند ((زَ))
- پادشاه بزرگ و عظیم الشأن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
محتاج
طبیعت
قصد کننده
پرند
قصد کننده، آهنگ کننده، دست اندازنده
سفید، پاکیزه، لطیف، رنگ پاک و پاکیزه
محتاج، حاجتمند، تهیدست، کنایه از سالک
جامه ای که در حشو آن ابریشم و پنبه نهند و آجیده کنند و در روز جنگ پوشند، نهالی توشک
جامه ای که درون آنرا بجای پنبه از ابریشم کج پر کرده باشند و آنرا در روز جنگ می پوشیدند
با قدر و قیمت، مهم
پاک پاکیزه نظیف
حاجتمند، محتاج
آهنگ و اداره کننده، قصد کننده
((کَ غَ))
فرهنگ فارسی معین
کژآگند. کج آکند، جامه ای باشد که درون آن را به جای پنبه از ابریشم پر کرده و روزهای جنگ به تن می کردند
کج آکند، نوعی جامه که میان آستر و رویۀ آن ابریشم خام می گذاشتند و هنگام جنگ بر تن می کردند
با قدر و قیمت، مهم
necessitado
necesitado
potrzebujący
нуждающийся
нужденний
behoeftig