جدول جو
جدول جو

معنی ککف - جستجوی لغت در جدول جو

ککف
از انواع افرا افرای برگ چناری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کرف
تصویر کرف
نقره و مس سوخته که با آن بر ظرف های نقره نقش می زنند، برای مثال زرگر فرونشاند کرف سیه به سیم / من باز برنشانم سیم سره به کرف (کسائی - صحاح الفرس - کرف)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ککه
تصویر ککه
فضله، براز، غایط، سرگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتف
تصویر کتف
شانه، دوش، استخوان شانه، کول، سفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشف
تصویر کشف
آشکار ساختن، پیدا کردن، برهنه کردن، پی بردن به چیزی که پیش از آن مجهول بوده، در تصوف ظهور حقایق غیبی بر سالک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنف
تصویر کنف
خورجین، ظرفی یا جایی که توشه را در آن بگذارند، کیسه، خورجین، توشه دان، توشدان، حرزدان، راویه، جراب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشف
تصویر کشف
لاک پشت، برای مثال بست به صد مهر بر اطراف شط / عقد محبت کشفی با دو بط (جامی۱ - ۵۲۰)، برج چهارم از دوازده برج فلکی، سرطان، کوزۀ بزرگ دهان گشاد، یخدان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیف
تصویر کیف
وسیله ای با شکل و اندازه های مختلف از جنس چرم، پارچه، پلاستیک و مانند آن برای حمل اشیای گوناگون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلف
تصویر کلف
لکه، در علم نجوم لکه هایی که در ماه و خورشید دیده می شود، در پزشکی لکۀ صورت، کک مک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنف
تصویر کنف
نوعی الیاف محکم از جنس سلولز که برای ساختن طناب و ریسمان به کار می رود، گیاهی از خانوادۀ پنیرکیان که این الیاف از آن ساخته می شود و دانۀ آن به عنوان دارو مصرف می شود، کنب، قنّب، ژوت
جانب، کرانه
پناه، حمایت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفک
تصویر کفک
کف: (باز بکردار اشتری که بود مست کفک برآرد زخشمو راند سلطان)، (رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ککژ
تصویر ککژ
تره تیزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ککز
تصویر ککز
تره تیزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ککج
تصویر ککج
تره تیزک
فرهنگ لغت هوشیار
بریدن جامه را، پاره کردن، پوشاندن، فرو خواباندن، گرفتن خور، برگشتن چهره، دلشور زدن بریدن (جامه و غیره را) پاره کردن، افکندن حرف متحرکی را که در آخر جزو باشد یعنی مفعولات را بدل به مفعولن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
برداشتگی پرده و پوشش از روی چیزی، نوپیدا کردگی، کشف اسرار کردن، پرده برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
ریسمان را گویند که از پوست کتان تابند و آن به غایت محکم و مضبوط میباشد شرمزده و افسرده، وجهه خود را از دست داده
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از اقسام افراست که آنرا افراد چناری نیز گویند کرفک توضیح: این نام در لهجه های محلی باکثر گونه های افرا اطلاق میشود
فرهنگ لغت هوشیار
نشئه و بیهوشی، چیزی که نشئه و بیهوشی آرد، مستی دست افزاری که در آن آلات و ادوات لازم برای کاری گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ککش
تصویر ککش
تره تیزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کثف
تصویر کثف
گروه گروزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ککه
تصویر ککه
فضله، سرگین، غایط
فرهنگ لغت هوشیار
سیا زرد از رنگ ها، تاش (کلفی باشد که بر روی مردم پدید آید و آن را عوام ماه گرفته خوانند) بشنج کنجودک کک مک، سیا سرخ سرخ تیره از رنگ ها شیدا شیفته: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ککی
تصویر ککی
فضله آدمی براز غایط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتف
تصویر کتف
شانه گاه، دوش، سردوش و جایگاه شانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هکف
تصویر هکف
شتاب کردن در رفتن یا دویدن
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از گونه های درخت افرا که در جنگلها شمال ایران فراوان است و جزو درختان نواحی مرتفع جنگلها است کرف کرکو تلین ککم کیکم چیت که پلت افرای صحرایی. (اسم)} قیرسوخته و گروهی سیم (نقرهء) سوخته را گویند و سیم درست بود: . {} زر گر فرو نشاند کرف سیه بسیم من باز برنشاندم سیم سره بکرف) (کسائی)
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از گونه های افرا که آنرا افرای برگ چناری و در طوالش} ککم {گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاف
تصویر کاف
باز دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع اکاف، خوی گیری ها گلیم زفت (زفت ضخیم کلفت) که زیر پالان بر پشت خر نهند، جمع کف، پنجه ها جمع کف پنجه ها کفها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهف
تصویر کهف
غار بزرگ در کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاف
تصویر کاف
نام بیست و پنجمین حرف الفبای فارسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ککه
تصویر ککه
((کَ کَ یا کِ))
فضله، سرگین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاف
تصویر کاف
شکاف، رخنه، چاک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشف
تصویر کشف
یافتن، یافته، پی برد، نویابی
فرهنگ واژه فارسی سره