مشکل پسند، کسی که چیزی را به سختی می پسندد، آنکه برای کسی بدی بخواهد، برای مثال در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد / مجال طعن بدبین و بدپسند مباد (حافظ - ۲۲۰)
مشکل پسند، کسی که چیزی را به سختی می پسندد، آنکه برای کسی بدی بخواهد، برای مِثال در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد / مجال طعن بدبین و بدپسند مباد (حافظ - ۲۲۰)
دژپسندنده. بدپسند. مشکل پسند. دیرپسند. دشوارپسند. پسندندۀ چیز بد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). کسی که امری مکروه و سخت را پسندد. بدپسند و مشکل پسند. (انجمن آرا) (آنندراج) : مگر دژخیم ویسه دژپسند است. (ویس و رامین، از آنندراج). ، زاهد و پرهیزگار. (برهان). متقی. پارسا. (ناظم الاطباء)
دژپسندنده. بدپسند. مشکل پسند. دیرپسند. دشوارپسند. پسندندۀ چیز بد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). کسی که امری مکروه و سخت را پسندد. بدپسند و مشکل پسند. (انجمن آرا) (آنندراج) : مگر دژخیم ویسه دژپسند است. (ویس و رامین، از آنندراج). ، زاهد و پرهیزگار. (برهان). متقی. پارسا. (ناظم الاطباء)