جدول جو
جدول جو

معنی کژدمناک - جستجوی لغت در جدول جو

کژدمناک
(کَ دُ)
جایی که کژدم فراوان باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دژمناک
تصویر دژمناک
رنجور، دردمند، افسرده، غمناک، اندوهگین
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
کبابی است که بعد از نیم پخت کردن مرغ و امثال آن به آتش برشته کنند و جهت مرتاضین و معده حاد و تقویت بدن مفید و مضر معده ضعیف است. (تحفه). کردناج. (دزی ج 2 ص 454). رجوع به کردناج، گردنا و گردناج شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
کرمو. پرکرم
لغت نامه دهخدا
(دُ ژَ / دِ ژَ)
غمگین. اندوهناک. (آنندراج) ، رنجور و دردمند. (ناظم الاطباء) ، خشمگین. خشمناک. تند: آنگاه سوی صفا، دژمناک التفات کرد و بر وی بانگ زد و گفت بازگرد از من ای ابلیس. (ترجمه دیاتسارون ص 132). عیسی بر آن دژمناک تندید و گفت دهن خود ببند. (ترجمه دیاتسارون ص 194)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دژمناک
تصویر دژمناک
غمگین افسرده، خشمگین خشمناک، رنجور
فرهنگ لغت هوشیار