مرضی است سوداوی که آن را به پارسی کریون گویند اصل آن گر است که به عربی جرب گویند و کپه را معرب کرده قوبه خوانند. (آنندراج). - کپۀ ارمنی، سالک. ضایعۀ پوستی که به شکل زخمی وسیلۀ لیشمانیا تروپیکا (میکروبی از ردۀ فلاژله ها از دستۀ زوئوفلاژله ها می باشد) بر روی پوست بدن عارض می شود. این میکرب بوسیله پشۀ مخصوص به نام فلبوتوم و گاهی بوسیلۀ مگس یا پشه های دیگر در بدن انسان وارد می شود و یک مخزن و محل تجمع ویروسی شکل میکربها را در محل زخم در پوست بوجود می آورد. معمولا شبها نقاط باز بدن (صورت، ساق، دستها، پشت دست، ساق پاها و پشت پاها) مورد حملۀ پشه یا مگس واقع می شود و عامل این ضایعه را وارد بدن انسان می کند. دورۀنهفتگی ناخوشی مزبور بسیار متفاوت است و بین پانزده روز تا سه یا چهار سال طول می کشد. ضایعه ابتدا بصورت جوشی کوچک و چرکی است که بزودی بصورت یک توبرکول در می آید. در مرکز توبرکول ایجاد زخم می شود و ترشحات آبکی و زردرنگ از آن مترشح می گردد. دورۀ زخم طولانی است و پس از بهبودی اثری در محل زخم از خود باقی می گذارد. بمنظور جلوگیری از ابتلا، لازم است بهر وسیله که ممکن است در موقع خواب خود را از نیش پشه و مگس محفوظ نگهداشت. در صورت ابتلا هم معالجۀ موضعی بمنظور جلوگیری از عفونت ثانوی زخم لازم است و هم معالجۀ عمومی به جهت از بین بردن عامل مولد مرض. این ضایعه در نقاط مجاور بحرالروم و آسیای صغیر و خاور نزدیک و خاورمیانه بومی است و شیوع آن بیشتر در اواسط تابستان و اوایل پاییز است. (فرهنگ فارسی معین)
مرضی است سوداوی که آن را به پارسی کریون گویند اصل آن گر است که به عربی جرب گویند و کپه را معرب کرده قوبه خوانند. (آنندراج). - کپۀ ارمنی، سالک. ضایعۀ پوستی که به شکل زخمی وسیلۀ لیشمانیا تروپیکا (میکروبی از ردۀ فلاژله ها از دستۀ زوئوفلاژله ها می باشد) بر روی پوست بدن عارض می شود. این میکرب بوسیله پشۀ مخصوص به نام فلبوتوم و گاهی بوسیلۀ مگس یا پشه های دیگر در بدن انسان وارد می شود و یک مخزن و محل تجمع ویروسی شکل میکربها را در محل زخم در پوست بوجود می آورد. معمولا شبها نقاط باز بدن (صورت، ساق، دستها، پشت دست، ساق پاها و پشت پاها) مورد حملۀ پشه یا مگس واقع می شود و عامل این ضایعه را وارد بدن انسان می کند. دورۀنهفتگی ناخوشی مزبور بسیار متفاوت است و بین پانزده روز تا سه یا چهار سال طول می کشد. ضایعه ابتدا بصورت جوشی کوچک و چرکی است که بزودی بصورت یک توبرکول در می آید. در مرکز توبرکول ایجاد زخم می شود و ترشحات آبکی و زردرنگ از آن مترشح می گردد. دورۀ زخم طولانی است و پس از بهبودی اثری در محل زخم از خود باقی می گذارد. بمنظور جلوگیری از ابتلا، لازم است بهر وسیله که ممکن است در موقع خواب خود را از نیش پشه و مگس محفوظ نگهداشت. در صورت ابتلا هم معالجۀ موضعی بمنظور جلوگیری از عفونت ثانوی زخم لازم است و هم معالجۀ عمومی به جهت از بین بردن عامل مولد مرض. این ضایعه در نقاط مجاور بحرالروم و آسیای صغیر و خاور نزدیک و خاورمیانه بومی است و شیوع آن بیشتر در اواسط تابستان و اوایل پاییز است. (فرهنگ فارسی معین)
بمعنی کفه است و آن چیزی است که در دو طرف ترازو آویخته و چیزها در آن نهاده، کشند. (آنندراج). کفۀ ترازو. (از فرهنگ فارسی معین) ، ظرفی که بنّا و عمله در آن خاک و گل کرده در عمارت کار کنند. (از آنندراج). آلتی که بنایان و عمله درآن خاک و گل کنند و در ساختمان بکار برند. (فرهنگ فارسی معین). گل کش خرد. ظرفی چوبین برای کشیدن گل و آن کوچکتر از گل کش و زنبر است. (یادداشت مؤلف) ، ظرفی که ابرۀ آن پوست و حشو آن پشم است و در آن حبوب کنند. (یادداشت مؤلف). ظرفی کوتاه دیواره است که روی آن پوست انبان و حشو آن پشم است و بقالان در آن نخود و لوبیا و ماش و دیگر حبوب کنند. آنه
بمعنی کفه است و آن چیزی است که در دو طرف ترازو آویخته و چیزها در آن نهاده، کشند. (آنندراج). کفۀ ترازو. (از فرهنگ فارسی معین) ، ظرفی که بنّا و عمله در آن خاک و گل کرده در عمارت کار کنند. (از آنندراج). آلتی که بنایان و عمله درآن خاک و گل کنند و در ساختمان بکار برند. (فرهنگ فارسی معین). گل کش خرد. ظرفی چوبین برای کشیدن گل و آن کوچکتر از گل کش و زنبر است. (یادداشت مؤلف) ، ظرفی که ابرۀ آن پوست و حشو آن پشم است و در آن حبوب کنند. (یادداشت مؤلف). ظرفی کوتاه دیواره است که روی آن پوست انبان و حشو آن پشم است و بقالان در آن نخود و لوبیا و ماش و دیگر حبوب کنند. آنه
کبه. قبه. (ناظم الاطباء). شاخ و شیشه و کدوی حجامان باشد که بدان حجامت کنند. (برهان). شیشۀ حجام و شاخ و کدوی ایشان و آن را کوپه با ’واو’ نیز گفته اند و قبه معرب آن است. (آنندراج) ، هر چیز برآمده. (ناظم الاطباء). هر چیز توده کرده چون گنبدی و اصل قبۀ عرب همین کلمه است. (یادداشت مؤلف). تودۀ روی هم انباشته. تل شده. (فرهنگ فارسی معین). کوده
کبه. قبه. (ناظم الاطباء). شاخ و شیشه و کدوی حجامان باشد که بدان حجامت کنند. (برهان). شیشۀ حجام و شاخ و کدوی ایشان و آن را کوپه با ’واو’ نیز گفته اند و قبه معرب آن است. (آنندراج) ، هر چیز برآمده. (ناظم الاطباء). هر چیز توده کرده چون گنبدی و اصل قبۀ عرب همین کلمه است. (یادداشت مؤلف). تودۀ روی هم انباشته. تل شده. (فرهنگ فارسی معین). کوده
خوشه های گندم و جو که در وقت خرمن کوفتن، کوفته نشده و بار دیگر بکوبند و آن را کفه نیز گویند. (یادداشت مؤلف) : همه آویخته از دامن بهتان و دروغ چون کپه از... گاو و چو کلیدان ز مدنگ. قریعالدهر. ، خواب. - کپۀ مرگ را گذاشتن (کلمه اهریمنی) ، خفتن. خوابیدن. - ، مردن. (یادداشت مؤلف)
خوشه های گندم و جو که در وقت خرمن کوفتن، کوفته نشده و بار دیگر بکوبند و آن را کَفَه نیز گویند. (یادداشت مؤلف) : همه آویخته از دامن بهتان و دروغ چون کپه از... گاو و چو کلیدان ز مدنگ. قریعالدهر. ، خواب. - کپۀ مرگ را گذاشتن (کلمه اهریمنی) ، خفتن. خوابیدن. - ، مردن. (یادداشت مؤلف)