به معنی کویستن است که کوفتن غله و غیر آن باشد، و به فتح اول و کسر اول هم آمده است. (برهان) (آنندراج). کوفتن غله. (ناظم الاطباء). کویستن. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کویستن شود، کوفتن و زدن. (ناظم الاطباء)
به معنی کویستن است که کوفتن غله و غیر آن باشد، و به فتح اول و کسر اول هم آمده است. (برهان) (آنندراج). کوفتن غله. (ناظم الاطباء). کویستن. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کویستن شود، کوفتن و زدن. (ناظم الاطباء)
ایستادن و آغاز نمودن. (آنندراج). ایستادن و آغاز کردن. (ناظم الاطباء). ایستادن. (فرهنگ فارسی معین) : المواکبه، برکاری ایستیدن. (تاج المصادر بیهقی). المواقفه، با کسی در جنگ بایستیدن و با کسی در چیزی فروایستیدن در معاملتی. (تاج المصادر بیهقی) ، رئیس تشریفات صفویان، رئیس ایشیک خانه قاجاریان. (فرهنگ فارسی معین)
ایستادن و آغاز نمودن. (آنندراج). ایستادن و آغاز کردن. (ناظم الاطباء). ایستادن. (فرهنگ فارسی معین) : المواکبه، برکاری ایستیدن. (تاج المصادر بیهقی). المواقفه، با کسی در جنگ بایستیدن و با کسی در چیزی فروایستیدن در معاملتی. (تاج المصادر بیهقی) ، رئیس تشریفات صفویان، رئیس ایشیک خانه قاجاریان. (فرهنگ فارسی معین)
گریسیدن. مصدر کریس است که به معنی چاپلوسی کردن و فریب دادن و از راه بردن است. (آنندراج) (برهان). کرسیدن. کرشیدن. (فرهنگ فارسی معین). فریب دادن و خدعه کردن و از راه بیرون بردن و چاپلوسی نمودن. (از ناظم الاطباء)
گریسیدن. مصدر کریس است که به معنی چاپلوسی کردن و فریب دادن و از راه بردن است. (آنندراج) (برهان). کرسیدن. کرشیدن. (فرهنگ فارسی معین). فریب دادن و خدعه کردن و از راه بیرون بردن و چاپلوسی نمودن. (از ناظم الاطباء)
صاحب جهانگیری در کلمه کوس به معنی کوفتن این بیت فردوسی را شاهد آورده است: گیاهی که گویم تو با شیر و مشک بکوس و بکن هر دو در سایه خشک. فردوسی. در اینجا، بکوب و بکن... نیز می توان خواند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
صاحب جهانگیری در کلمه کوس به معنی کوفتن این بیت فردوسی را شاهد آورده است: گیاهی که گویم تو با شیر و مشک بکوس و بکن هر دو در سایه خشک. فردوسی. در اینجا، بکوب و بکن... نیز می توان خواند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
به معنی کوفتن غله و غیر آن باشد. (برهان) (آنندراج). زدن و کوفتن، و کوفتن غله. (ناظم الاطباء). غله کوفتن، و کویستیدن نیز آمده و در فرهنگ به معنی مطلق کوفتن گفته، و کویسته غلۀ کوفته. (فرهنگ رشیدی). کوستن. کویستیدن. کوفتن غله و غیر آن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کوستن و کویستیدن شود
به معنی کوفتن غله و غیر آن باشد. (برهان) (آنندراج). زدن و کوفتن، و کوفتن غله. (ناظم الاطباء). غله کوفتن، و کویستیدن نیز آمده و در فرهنگ به معنی مطلق کوفتن گفته، و کویسته غلۀ کوفته. (فرهنگ رشیدی). کوستن. کویستیدن. کوفتن غله و غیر آن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کوستن و کویستیدن شود