جدول جو
جدول جو

معنی کوکیا - جستجوی لغت در جدول جو

کوکیا
دهی از دهستان باراندوزچای که در بخش حومه شهرستان ارومیه واقع است و 358 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

درختچۀ بومی امریکای جنوبی با گل های کوچک و زرد که از برگ های آن کوکائین استخراج می شود
فرهنگ فارسی عمید
(کُ بُ)
نام دهی است به خلخ. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 82)
لغت نامه دهخدا
تار عنکبوت، (ناظم الاطباء) (شعوری ج 2 ورق 239)، این کلمه ’ابرکاکیا’ ست شعوری نیز جای دیگربصورت ابرکاکیا آورده است، رجوع به ابرکاکیا شود
لغت نامه دهخدا
به لغت زند و پازند یکی از نامهای آفتاب است، (برهان) (آنندراج)، به لغت زند و پازند آفتاب و خورشید، (ناظم الاطباء)، هزوارش کوکما و کومما و کوکما، پهلوی آفتاپک (آفتاوه) و یونکر بنقل از یوستی آن را به معنی ’آفتاب’ (باعلامت تعجب) نقل کرده است، (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کُو کَ)
به لغت زند و پازند ستاره را گویند و عربان کوکب خوانند. (برهان) (از آنندراج). به لغت زند و پازندستاره و تارا. (ناظم الاطباء). هزوارش کوکبا، کوکپا، پهلوی ستارک (ستاره) وبا کوکب عربی مقایسه شود. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
وسایلی که به وسیلۀ کوک و با جمعآوری فنر کار می کنند: اتومبیل کوکی، طیارۀ کوکی ... ساعت کوکی و غیره، (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
نامی است اسپانیایی که از زبان بومیان آرژانتینی گرفته شده است. درختچه ای است از گیاهان بومی پرو که از آن کوکائین تهیه کنند. مدخل استخراج شده از برگ این گیاه را هم نامند. (از لاروس). درختچه ای است به ارتفاع بین یک تا سه متر از تیره کتانیان، دارای ریشه های منشعب و ساقۀ صاف و به رنگ مایل به سفید و شاخه های راست و متعدد. برگهای آن متناوب و ساده و کامل و بیضوی و نوک تیز به درازی 4 تا 8 سانتیمتر و به رنگ سبز شفاف در سطح فوقانی پهنک است. برگهای این گیاه دارای بوی چای و طعم تلخ و قابض است. گلهای آن کوچک و منظم و به رنگ زرد مایل به سفید می باشد و شامل 5 کاسبرگ و 5 گلبرگ آزاد و 10 پرچم متصل بهم در قاعده است. در برگ کوکا یک تانن به نام اسید کوکاتانیک و سه آلکالوییدبه نام کوکایین و تروکزیلین و سینامیل کوکایین وجود دارد. خشب الاحمر کهوکا. کوهکا. کوکاآغاجی. (فرهنگ فارسی معین). کوکا، برگ خشک شدۀ درخت کوچکی است به نام ارتسیرو کسیلوم کوکا. این درخت بومی کشورهای پرو و بولیوی است، ولی از پنجاه سال قبل در ممالک آمریکای جنوبی و جزایر سیلان و جاوه زراعت می شود و امروزه چهل درصد صادرات این محصول از جاوه است. هندوهای ممالک بولیوی و پرو و مکزیک و نواحی آمریکای جنوبی از قدیم الایام برگهای این نبات رابرای تخفیف گرسنگی و تحریک قوا می جویدند و به استعمال آن اعتیاد داشتند. هندوها پس از جویدن این برگها برای تحمل کارهای سخت طاقت مخصوص پیدا می کنند. اروپاییان پس از کشف قارۀ آمریکا کوکا را شناختند ولیکن تا نیمۀ دوم قرن گذشته آن را استعمال نمی کردند. از سال 1859 میلادی تحقیقات و مطالعات درباره این درخت شروع شد و به خواص و موارد استعمال آن معرفت حاصل گردید. برگ کوکا محتوی آلکالوییدهای متعددی است که مهمترین آنها کوکایین است. (از درمانشناسی تألیف محمدعلی غربی ج 1 ص 105). رجوع به مدخل بعد، کارآموزی داروسازی ص 190 و درمانشناسی تألیف عطائی ج 2 ص 803 شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
بر وزن و معنی غوغا باشد که صدا و آواز بسیار بلند است. (برهان). به معنی آواز بلندو در فرهنگ رشیدی به ضم نوشته. اصح به فتح است، زیرا که این همان غوغا و فریاد است که غین با کاف تبدیل یافته چنانکه کیقباد (ظ: قباد) کواد شده... و به کاف فارسی بهتر است. (آنندراج). صدا و آواز بسیار بلندو غوغا. (ناظم الاطباء). آواز بلند و شاید اصل غوغاءعرب همین کلمه باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کوک (معنی دوم) شود، یکی از نامهای ماه هم هست که عربان قمر خوانند. (برهان). نامی از نامهای ماه. (فرهنگ رشیدی). ماه و قمر. (ناظم الاطباء). نامی است از نامهای ماه. این معنی از کتاب زند مرقوم است. (فرهنگ جهانگیری). هزوارش کوکا (ماه). (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
اسپانیایی سر خچوب از گیاهان درختچه ایست بارتفاع بین یک تا سه متر از تیره کتانیان دارای ریشه های منشعب و ساقه صاف و برنگ مایل بسفید و شاخه های راست و متعدد. برگهای آن متناوب و ساده و کامل و بیضوی و نوک تیز بدرازای 4 تا 8 سانتیمتر و برنگ سبز شفاف در سطح فوقانی پهنک است. برگهای این گیاه دارای بوی چای و طعم تلخ و قابض است. گلهای آن کوچک و منظم و برنگ زرد مایل بسفید میباشد و شامل 5 کاسبرگ و 5 گلبرگ آزاد و 10 پرچم متصل بهم در قاعده است. در برگ کوکا یک تانن بنام کوکائین و تروکزیلین و سینامیل کوکائین وجود دارد خشب الاحمر کهوکا کوهکا کوکا آغاجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوکی
تصویر کوکی
دارای کوک به عنوان وسیله تنظیم مثل ماشین، ساعت، عروسک
فرهنگ فارسی معین
((کُ))
درختچه ای از تیره کتانیان که از برگ های آن در امور پزشکی استفاده می شود و کوکایین هم از آن گرفته می شود. برگ های خشک شده آن مانند چای است و هنگام جویدن اثری مانند توتون دارد
فرهنگ فارسی معین
از انواع قارچ
فرهنگ گویش مازندرانی
صوتی جهت ترغیب گوسفندان به نوشیدن آب
فرهنگ گویش مازندرانی
فاخته
فرهنگ گویش مازندرانی
غوزه ی شکفته پنبه
فرهنگ گویش مازندرانی