جدول جو
جدول جو

معنی کوکزی - جستجوی لغت در جدول جو

کوکزی(کُکْ)
میشل وان. نقاش فلاماندی (1497 یا 1499-1592 میلادی). شاگرد ’برنارد وان اورلی’ و مجذوب رافائیل بود و به همین علت به ایتالیا رفت و در سال 1532 میلادی با شهرت درخشانی وارد رم گردید و تابلو ’رستاخیز ناجی’ را برای کلیسای ’سن پیر’ ساخت. در بازگشت به میلان به سال 1543 میلادی محراب سن لوک را به سبک سه لوحه ای نقاشی کرد. لوئی دوم او را نقاش مخصوص خود خواند و او را واداشت که پرده های نقاشی فراوانی به وجود آورد. (از لاروس و کیه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ کَ)
نبیرۀ شیخ بایزید یله و در مشهد زادگاه آبا و اجداد خود زندگی می کند. مطلع زیر از اوست:
کشتی من دل خسته را، ترک کمان ابروی من
تا بازیابم زندگی، تیری بیفکن سوی من.
(از مجالس النفایس ص 111)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کُو کَ)
منسوب به کوکب.
- شمع کوکبی، از شاهد زیر چنین برمی آید که ظاهراً نوعی شمع بوده است:
کونشان شده ست چون لگن شمع کوکبی
وندر جواب این همه لال اند و الکن اند.
سوزنی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
وسایلی که به وسیلۀ کوک و با جمعآوری فنر کار می کنند: اتومبیل کوکی، طیارۀ کوکی ... ساعت کوکی و غیره، (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)
لغت نامه دهخدا
بمعنی آبگیر و تالاب و استخر باشد و به عربی شمر خوانند، (برهان) (آنندراج)، آبگیر و تالاب و استخر، (ناظم الاطباء)،
خمیدگی پشت، (ناظم الاطباء)، انحناء، کوزی پشت، حدب، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : فرصه، باد که کوزی آرد در پشت، دخشن، کوزی پشت، تجنیب، کوزی ساقهای اسب، (منتهی الارب)، رجوع به کوژی و کوز شود
لغت نامه دهخدا
نام قلعه ای است بلند به طبرستان که ز بس بلندی، مرغ بر قلۀ آن رسیدن نتواند و ابر فروتر از آن کله بندد. (از قاموس، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قلعه ای است به طبرستان که مرغ دراوج پرواز خود بر فراز آن دست نیابد و ابر در نهایت ارتفاع خود بر بالای آن رسیدن نتواند و در فرود قلۀآن بازماند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). قلعه ای است در طبرستان... (از معجم البلدان، ذیل کوزا)
لغت نامه دهخدا
(وَ کَ زا)
ناقه وکزی، شتر کوتاه بالا. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کوکی
تصویر کوکی
دارای کوک به عنوان وسیله تنظیم مثل ماشین، ساعت، عروسک
فرهنگ فارسی معین
فاخته
فرهنگ گویش مازندرانی