جدول جو
جدول جو

معنی کوچکین - جستجوی لغت در جدول جو

کوچکین
کوچک ترین، اندک ترین
تصویری از کوچکین
تصویر کوچکین
فرهنگ فارسی عمید
کوچکین
(چَ / چِ)
کوچکترین و خردترین و کهترین. (ناظم الاطباء). کوچکترین. مقابل بزرگین. (فرهنگ فارسی معین) :
کوچکین رنجور بود و آن وسط
بر جنازه ی آن بزرگ آمد فقط.
مولوی (مثنوی).
متوفی شدن بزرگین از شهزادگان و آمدن برادر میانین به جنازه برادر که آن کوچکین صاحب فراش بود. (مثنوی مولوی نیکلسن ج 6 ص 541). آن پسر کوچکین با پدر گفت... (ترجمه دیاتسارون). آن پسر کوچکین هرچه بخش خود بود همه فراهم آورد و رفت. (ترجمه دیاتسارون ص 298)
لغت نامه دهخدا
کوچکین
کوچکترین مقابل بزرگین: متوفی شدن بزرگین از شه زادگان و آمدن برادر میانین بجنازه برادر که آن کوچکین صاحب فراش بود. کوچکین رنجور بود و آن وسط بر جنازه آن بزرگ آمد فقط. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
کوچکین
کوچولو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
کوچک بودن، خردی
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ)
صغر و خردی. (ناظم الاطباء). خردی. صغیری. (فرهنگ فارسی معین). صغر. مقابل بزرگی و عظم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : قلظقه، کوچکی اندام. (منتهی الارب) ، کم وسعتی. کم حجمی، اندکی. قلت، کم سنی. (فرهنگ فارسی معین). کودکی. بچگی. طفولیت.
- امثال:
آدم از کوچکی بزرگ می شود، برای نیل به مقامات بلند شروع از رتبه های پست عیب نیست. تحمل تحقیر برای نیل به مقامات عالی سزاوار است. (امثال و حکم ج 1 ص 21).
، حقارت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، در تداول عامه، بندگی. فرمانبرداری: در کوچکی و خدمتگزاری حاضرم. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان است و 297 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زودکین
تصویر زودکین
کسی که زود عداوت و دشمنی نماید
فرهنگ لغت هوشیار
خردی صغیری، کم وسعتی و کم حجمی، اندکی قلت، کم سنی، بندگی فرمانبرداری: در کوچکی و خدمتگزاری حاضرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
صغر، خردی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوچیدن
تصویر کوچیدن
مهاجرت کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
حقارت، کم حجم، طفولیت، خردی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
صغرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
Pettiness, Smallness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
mesquinerie, petitesse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از انواع قارچ
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
狭量 , 小ささ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
چھوٹی بات , چھوٹائی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
ক্ষুদ্রতা , ছোটতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
ความใจแคบ , ความเล็ก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
upungufu, udogo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
küçüklük
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
קְטָנוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
琐碎 , 小
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
소심함 , 작음
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
kekerdilan, kecilnya
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
तुच्छता , छोटापन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
meschinità, piccolezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
mezquindad, pequeñez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
дріб'язковість , дрібність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
мелочность , малость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
małostkowość, małość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
Kleinlichkeit, Kleinheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
mesquinhez, pequenez
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کوچکی
تصویر کوچکی
kleingeestigheid, kleinheid
دیکشنری فارسی به هلندی