جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کوچکین

کوچکین

کوچکین
کوچکترین مقابل بزرگین: متوفی شدن بزرگین از شه زادگان و آمدن برادر میانین بجنازه برادر که آن کوچکین صاحب فراش بود. کوچکین رنجور بود و آن وسط بر جنازه آن بزرگ آمد فقط. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار

کوچکین

کوچکین
کوچکترین و خردترین و کهترین. (ناظم الاطباء). کوچکترین. مقابل بزرگین. (فرهنگ فارسی معین) :
کوچکین رنجور بود و آن وسط
بر جنازه ی آن بزرگ آمد فقط.
مولوی (مثنوی).
متوفی شدن بزرگین از شهزادگان و آمدن برادر میانین به جنازه برادر که آن کوچکین صاحب فراش بود. (مثنوی مولوی نیکلسن ج 6 ص 541). آن پسر کوچکین با پدر گفت... (ترجمه دیاتسارون). آن پسر کوچکین هرچه بخش خود بود همه فراهم آورد و رفت. (ترجمه دیاتسارون ص 298)
لغت نامه دهخدا

کوشکین

کوشکین
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان است و 297 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

کوچکی

کوچکی
خردی صغیری، کم وسعتی و کم حجمی، اندکی قلت، کم سنی، بندگی فرمانبرداری: در کوچکی و خدمتگزاری حاضرم
فرهنگ لغت هوشیار