صغر و خردی. (ناظم الاطباء). خردی. صغیری. (فرهنگ فارسی معین). صغر. مقابل بزرگی و عظم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : قلظقه، کوچکی اندام. (منتهی الارب) ، کم وسعتی. کم حجمی، اندکی. قلت، کم سنی. (فرهنگ فارسی معین). کودکی. بچگی. طفولیت. - امثال: آدم از کوچکی بزرگ می شود، برای نیل به مقامات بلند شروع از رتبه های پست عیب نیست. تحمل تحقیر برای نیل به مقامات عالی سزاوار است. (امثال و حکم ج 1 ص 21). ، حقارت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، در تداول عامه، بندگی. فرمانبرداری: در کوچکی و خدمتگزاری حاضرم. (فرهنگ فارسی معین)
صغر و خردی. (ناظم الاطباء). خردی. صغیری. (فرهنگ فارسی معین). صغر. مقابل بزرگی و عظم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : قلظقه، کوچکی اندام. (منتهی الارب) ، کم وسعتی. کم حجمی، اندکی. قلت، کم سنی. (فرهنگ فارسی معین). کودکی. بچگی. طفولیت. - امثال: آدم از کوچکی بزرگ می شود، برای نیل به مقامات بلند شروع از رتبه های پست عیب نیست. تحمل تحقیر برای نیل به مقامات عالی سزاوار است. (امثال و حکم ج 1 ص 21). ، حقارت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، در تداول عامه، بندگی. فرمانبرداری: در کوچکی و خدمتگزاری حاضرم. (فرهنگ فارسی معین)
کوچکترین و خردترین و کهترین. (ناظم الاطباء). کوچکترین. مقابل بزرگین. (فرهنگ فارسی معین) : کوچکین رنجور بود و آن وسط بر جنازه ی آن بزرگ آمد فقط. مولوی (مثنوی). متوفی شدن بزرگین از شهزادگان و آمدن برادر میانین به جنازه برادر که آن کوچکین صاحب فراش بود. (مثنوی مولوی نیکلسن ج 6 ص 541). آن پسر کوچکین با پدر گفت... (ترجمه دیاتسارون). آن پسر کوچکین هرچه بخش خود بود همه فراهم آورد و رفت. (ترجمه دیاتسارون ص 298)
کوچکترین و خردترین و کهترین. (ناظم الاطباء). کوچکترین. مقابل بزرگین. (فرهنگ فارسی معین) : کوچکین رنجور بود و آن وسط بر جنازه ی آن بزرگ آمد فقط. مولوی (مثنوی). متوفی شدن بزرگین از شهزادگان و آمدن برادر میانین به جنازه برادر که آن کوچکین صاحب فراش بود. (مثنوی مولوی نیکلسن ج 6 ص 541). آن پسر کوچکین با پدر گفت... (ترجمه دیاتسارون). آن پسر کوچکین هرچه بخش خود بود همه فراهم آورد و رفت. (ترجمه دیاتسارون ص 298)
کوچکترین مقابل بزرگین: متوفی شدن بزرگین از شه زادگان و آمدن برادر میانین بجنازه برادر که آن کوچکین صاحب فراش بود. کوچکین رنجور بود و آن وسط بر جنازه آن بزرگ آمد فقط. (مثنوی)
کوچکترین مقابل بزرگین: متوفی شدن بزرگین از شه زادگان و آمدن برادر میانین بجنازه برادر که آن کوچکین صاحب فراش بود. کوچکین رنجور بود و آن وسط بر جنازه آن بزرگ آمد فقط. (مثنوی)