جدول جو
جدول جو

معنی کوپی - جستجوی لغت در جدول جو

کوپی
کنار کوه، دامنه ی کوه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کرپی
تصویر کرپی
پلی که روی مرداب بسته شود، پلی که از روی مرداب به دریا متصل گردد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوفی
تصویر کوفی
از مردم کوفه
فرهنگ فارسی عمید
ورقه ای مخصوص برای دریافت بعضی از اجناس ضروری و مواد غذایی که توسط دولت در بین مردم توزیع می شود، کالابرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوپک
تصویر کوپک
پول خرد رایج در روسیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوپه
تصویر کوپه
املای دیگر واژۀ کپه، روی هم انباشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کولی
تصویر کولی
مردم چادرنشینی که در مسیر خود به کارهایی از قبیل خوانندگی، نوازندگی، فال بینی و فروش سبد می پردازند، لوری، لولی، غرشمال، قرشمال، کنایه از کسی که داد و فریاد بیهوده می کند، بی شرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوپه
تصویر کوپه
ویژگی نوعی اتومبیل کوچک دو در و سقف دار
ویژگی نوعی کالسکۀ سقف دار
هر یک از اتاق های مخصوص مسافر در قطار
فرهنگ فارسی عمید
کوبین، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، رجوع به کوبین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کوفی
تصویر کوفی
منسوب به کوفه: اهل کوفه از مردم کوفه، خطی مخصوص از خطوط اسلامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کولی
تصویر کولی
غرشمال ارقه. فاحشه. سواری روی کول و پشت
فرهنگ لغت هوشیار
هندی گمیه (گویش ایلامی) از گیاهان صدف یکی از جانوران نرم تن از رده شکمپاییان که در سواحل دریا های گرم (اقیانوس هند و سواحل افریقا) فراوانست این صدف سفید رنگ است و بشکل و اندازه یک سکه معمولی میباشد کوره
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی مغولی آزوغه توشه علوفه و آزوقه و سیورسات: سلطان ارز روم قضای حقی را که او وقت محاصره اخلاط بمدد علوفه و کوشی نشانده بانواع مبرات و کرامات مخصوص شد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
مقابل دشتی، جبلی، منسوب به کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوپک
تصویر کوپک
کف: (باز بکردار اشتری که بود مست کفک برآرد زخشمو راند سلطان)، (رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرپی
تصویر کرپی
پلی که از روی مرداب بدریا وصل گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوپل
تصویر کوپل
فرانسوی جفت شکوفه و بهار درخت، اقحوان اکحوان: الاقحوان کوبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوسی
تصویر کوسی
کدو از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوپه
تصویر کوپه
نوعی واگن که جای نشستن مسافر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوپن
تصویر کوپن
ورقه بهادار، سهم
فرهنگ لغت هوشیار
((پِ))
هر یک از اتاق های مخصوص نشستن مسافر در قطار که دارای در و پنجره و صندلی و تخت باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوپه
تصویر کوپه
((کُ پِ))
روی هم انباشته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوپن
تصویر کوپن
((کُ پُ))
برگ جیره بندی، کالا برگ (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوکی
تصویر کوکی
دارای کوک به عنوان وسیله تنظیم مثل ماشین، ساعت، عروسک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوری
تصویر کوری
نابینایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کولی
تصویر کولی
سواری روی کول و پشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کولی
تصویر کولی
((کُ))
دوره گرد، بیابانگرد، فاحشه، غرشمال، ارقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوپنی
تصویر کوپنی
منسوب به کوپن، قابل عرضه یا دریافت به وسیله کوپن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوپن
تصویر کوپن
کالابرگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
Mountain
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کوری
تصویر کوری
Blindness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
قرقره
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
montanhoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کوری
تصویر کوری
cegueira
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کوهی
تصویر کوهی
bergig
دیکشنری فارسی به آلمانی