جدول جو
جدول جو

معنی کوهین - جستجوی لغت در جدول جو

کوهین(پسرانه)
منسوب به کوه، نام گیاهی که ریشه آن مانند ریشه نی است
تصویری از کوهین
تصویر کوهین
فرهنگ نامهای ایرانی
کوهین
قصبۀ مرکز دهستان قاقازان است که در بخش ضیأآباد شهرستان قزوین و در بیست هزارگزی شمال غربی ضیأآباد و سر راه شوسۀ قزوین به رشت واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 922 تن سکنه دارد. دارای بهداری و دهداری و ژاندارمری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی از دهستان تفرش است که در بخش طرخوران شهرستان اراک واقع است و 620 تن سکنه دارد، غاری به نام علی خورنده در کوه مجاور این ده وجود دارد که جالب توجه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)، از دیه های طبرش است، (تاریخ قم ص 139)
دهی از دهستان خدابنده لو است که در بخش قروۀ شهرستان سنندج واقع است و 500 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
کوهین
منسوب به کوه، کوهی، جبلی، (فرهنگ فارسی معین)،
گیاهی است که بیخ آن به بیخ نی می ماند و در زمین شیارکرده بسیار است، (برهان) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین)، کوهم، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کوهین
منسوب به کوه کوهی جبلی، گیاهی است که بیخ آن به بیخ نی میماند و در زمین شیار کرده بسیار است
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوهینه
تصویر کوهینه
(دخترانه)
پونه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کونین
تصویر کونین
دنیا و آخرت، دوکون، دوجهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوهکن
تصویر کوهکن
کسی که شغلش کندن کوه است، کسی که کوه می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوهان
تصویر کوهان
برآمدگی پشت شتر که از پیه و چربی انباشته شده، برآمدگی روی شانۀ گاو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توهین
تصویر توهین
خواروخفیف کردن، سست کردن، ضعیف کردن
فرهنگ فارسی عمید
ظرفی مانند کفۀ ترازو که با برگ خرما یا نی بافته می شود و در کارگاه روغن گیری دانه های کوفته شده را در آن می ریزند و زیر فشار می گذارند تا روغن آن بیرون آید، چوب گازران
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
پودنه. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از توهین
تصویر توهین
سست کردن، خوار شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی است مانند کفه ترازو که از برگ خرما یا ازنی سازند و استادان روغنگر و عصار مغز های کوفته را در آن کنند و در تنگ تیر (تیر شکنجه عصاری) نهند تا روغن آن بر آید معدل: باز گشای ای نگار، چشم بعبرت تات نکوبد فلک بکوبه کوبین، کدین گازران: وانگهی فرزند گازر گازری ساز دز تو شوید کوبد ترا در زیر کوبین زرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوهیج
تصویر کوهیج
آلوی کوهی زعرور
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه کوه را میکند و میبرد: وانکه هست از پیشه صبرو شکیب کوه اندوه و بلا را کوهکن. (هاتف)، اسب قوی، فرهاد
فرهنگ لغت هوشیار
قسمت برآمدگی پشت شتر و گاو که عبارت از نسج چربی ذخیره یی حیوان است: افزون ز که کوهان او از عاج تردندان او از تیر ها مژگان او از نوک سو فارش دهان. یا کوهان ثور. برآمدگی پشت گاو، پروین ثریا
فرهنگ لغت هوشیار
دو کون که مراد دو عالم باشد، یعنی این جهان و جهان آینده یا دو قسم از موجودات، یعنی ابدان و ارواح و یا انس و جن، دنیا و آخرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کونین
تصویر کونین
((کَ نِ))
تثنیه کون، دو عالم، این جهان و آن جهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توهین
تصویر توهین
((تُ))
خوار کردن، خوار داشتن، سست کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوهان
تصویر کوهان
برآمدگی پشت شتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توهین
تصویر توهین
دشنام، ناسزا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توهین
تصویر توهین
Disparagement, Offence, Revilement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توهین
تصویر توهین
dénigrement, offense, (FR) outrage
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از توهین
تصویر توهین
унижение , оскорбление , оскорбление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توهین
تصویر توهین
Verleumdung, Beleidigung, (DE) Verachtung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توهین
تصویر توهین
приниження , образа , образа
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توهین
تصویر توهین
poniżenie, obraza, (PL) obraza
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از توهین
تصویر توهین
贬低 , 冒犯 , 侮辱
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از توهین
تصویر توهین
desprezo, ofensa, (PT) ultraje
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از توهین
تصویر توهین
disprezzo, offesa, (IT) oltraggio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از توهین
تصویر توهین
desdén, ofensa, (ES) ultraje
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از توهین
تصویر توهین
minachting, belediging, (NL) belediging
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از توهین
تصویر توهین
การดูหมิ่น , การล่วงเกิน , การดูถูก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از توهین
تصویر توهین
penghinaan, pelanggaran, (ID) penghinaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از توهین
تصویر توهین
अपमान , अपमान , अपमान
دیکشنری فارسی به هندی