جدول جو
جدول جو

معنی کونسر - جستجوی لغت در جدول جو

کونسر
شهری است (به هندوستان) و اندر او بتخانه هاست. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوهسر
تصویر کوهسر
سر کوه، بالاترین قسمت کوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کواسر
تصویر کواسر
کاسر، پرندگان شکاری، جمع واژۀ کاسر
فرهنگ فارسی عمید
(کُنْ سِرْوْ)
کنسرو. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کنسرو شود
لغت نامه دهخدا
(نِ سَ)
دهی است از دهستان مشهد افروز بخش مرکزی شهرستان بابل. واقع در 8هزارگزی بابل دشت. دارای 785 تن سکنه است. آب آن از سجاد رود است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ سِ)
جمع واژۀ کاسره. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به کاسره شود، شتران که بشکنند چوب را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
دهی از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار است و 350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
کنسرو: ورود عمل کنسرو (در عهد ناصر الدین شاه قاجار) بنظارت خانه مبارکه و آن عبارتست از حفظ فواکه و بقول و خضراوات و امثالها بتخلیه محفظه از هوا و این صنعت در عهد خوانسالاری جناب مهدیقلی خان قاجار مجدالدوله بدار النظاره دولتی ورود نمود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کانسر
تصویر کانسر
رشد بدخیم بافت ها در قسمتهای مختلف بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کواسر
تصویر کواسر
به گونه رمن مرغان شکاری
فرهنگ لغت هوشیار
خانه، ملک و دارایی در ییلاق را گویند، بالای کوه
فرهنگ گویش مازندرانی